در بامداد 26 فوریه سال 1992داشناکهای
ارمنی با مشارکت مستقیم لشکر 336 شوروی سابق که در آن برهه در شهر خان کندی قره
باغ کوهستانی مستقر بودند به شهر خوجالی که حدود 7 هزار نفر آذربایجانی در آن
سکونت داشتند حمله کردند. قلدرهای سرکش ارمنی با کمک هواداران خارجی خود در همین
شب شهر خوجالی را به خاک و خون کشیدند و آنرا با خاک یکسان کردند. با پشتیبانی بخش
وسیعی از وسایط سنگین نظامی متعلق به لشکر 336، شهر کاملا نابود شده و به آتش
کشیده شد و اهالی غیر نظامی و غیر مسلح هدف قتل عام وحشیانه واقع شدند. کودکان،
زنان، افراد سالمند و بیمار با سفاکی غیر قابل تصوری به قتل رسیدند. ارمنی ها در
آخرین سالهای قرن بیستم جنایت تاریخی دیگری- نسل کشی خوجالی- را پدید آوردند. در
این قتل عام و نسل کشی 613 نفر از اهالی بی دفاع شهر خوجالی کشته شدند که از این
تعداد 106 نفر زن، 83 نفر کودک و خردسال و 70 نفر نیز پیر و کهنسال بودند. در
نتیجه این فاجعه بیش از هزار نفر از اهالی غیر نظامی با اثابت گلوله مستقیم با
درجات مختلف بدنی معلول شدند که 76 نفر از معلولین را پسران و دختران نابالغ تشکیل
می دادند. در این فاجعه 1275 نفر به اسارت در آمدند و 150 نفر هم مفقود شدند.
اعضای 8 خانوار به طور کامل قتل عام شدند که 25 کودک پدر و مادر و 130 کودک هم یکی
از والدین خود را از دست دادند.
اعمال ارامنه و هواداران خارجی شان
در ارتکاب به فجایع قره باغ و خوجالی نمونه آشکار از نقض وقیحانه حقوق بشر و بی
اعتنایی بی شرمانه به قوانین حقوق بین المللی به شمار می آید. برای تصور ابعاد این
فاجعه انسانی و مظلومیت مسلمانان آذربایجانی کافی است مقایسه ای بین تعداد آوارگان
کل جهان با آوارگان آذربایجانی داشته باشیم : از شش میلیارد جمعیت کره زمین 25 میلیون آواره
هستند در حالیکه از 8 میلیون نفر جمعیت آذربایجان 1 میلیون آواره می باشند. جای
بسی تعجب است که تا کنون دولتهای متمدن جهان رویکرد صحیحی نسبت به این فاجعه اتخاذ
نکرده اند و آنرا به عنوان نسل کشی به رسمیت نشناخته اند، در حالیکه بعضی از
دولتها با باور به هذیانات تحریفکارانه و غیر مستدل ارمنیان درباره نسل کشی علیه امت
مظلوم ارمنی! ! توسط تورکها در اوایل قرن بیستم مصوباتی را در این خصوص به تصویب
رسانده اند ولی نسبت به فاجعه نسل کشی خوجالی که نتیجه مستقیم وحشیگریهای ارامنه
در پایان قرن بیستم است هیچ عکس العملی نشان نداده اند.
آلکسی ولاسف، دانشیار دانشکده تاریخ
دانشگاه دولتی مسکو و عضو شورای کارشناسان ترند در کنفرانسی در مسکو گفت: تجربه
تاریخ در اواخر قرن 20 با عناوین جدیدی از خاطره پدران، مادران، کودکان، خواهران و
برادران کشته شده حک شده است.
وی افزود: «خوجالی- نقطه عطف غم
انگیز نه تنها مردم آذربایجان، بلکه همه کسانی است که از صمیم قلب آرزو می کند تا
حوادث مشابه دیگر هرگز منبعد تکرار نشود».
به گفته او، یاد 613 تن از قربانیان
غیر نظامی- نه تنها یک سطر کتاب درسی تاریخ نوین بوده، بلکه زخم التیام ناپذیر در
قلب معاصران آن است.
وی اظهار داشت: «با ادای احترام به
یاد قربانیان، ما قبل از هر چیزی باید در یک مسیر فکر و اقدام کنیم- جلوگیری از
تکرار حوادث مشابه در هیچ نقطه ای از قفقاز جنوبی، قلمرو اتحاد شوروی سابق و منطقه
اروآسیا. و من از مأموریت نجیب برنامه اطلاع رسانی و تبلیغاتی بین المللی «عدالت
برای خوجالی» که از طرف نمایندگی بنیاد «حیدر علی اف» در روسیه و شخص خانم لیلا
علی اوا، رئیس نمایندگی تجلیل می نمایم».
ولاسف یادآور شد، هدف از تشکیل
برنامه- ابلاغ واقعیت خوجالی به جهانیان- برای هر کسی که احساس همدردی برای
قربانیان داشته، کاملاً آشنا است.
خوجالی شهری کوچک بود در آذربایجان
.
بود چون دیگر نیست .
این شهر در فوریه 1992 به اشغال
ارمنستان در آمد .
خاکش لگد مال پوتین های ارمنی ها شد
و اهالیش قتل عام شدند .
خوجالی ازطریق یک دالان به آذربایجان
متصل بود . ارامنه ازیک سو وارد شهر شدند و ازسوی دیگردر اطراف تنها راه عبوری (
دلان ) متصل به آذربایجان کمین زدند و اهالی بی سلاح را که به عمرشان جنگ ندیده
بودند و اسلحه را نمی شناختند ، به رگبار بستند .
آنها را هم که گرفتند ، سلاخی
کردند .
جلوی خانواده سر فرزندانشان و
برادرانشان را بریدند و باسر بریده فوتبال بازی کردند .
همین ارامنه مظلوم نما و به ظاهر
دوستدار ایران که نمیخواهند سر به تن ایرانیان و آذربایجانیان مسلمان باشد.
طبق امار صلیب سرخ 63 کودک ، 106 زن ، و 76 پیرمرد کشته شدند .
ایران و روسیه همسایگان بزرگ جنوبی
و شمالی هم در کلام ارامنه را محکوم کردند و در عمل مسلحش نمودند تا آذری ها
را قتل عام کنند .
خوجالی دیگر وجود ندارد .
خاکش اشغال شده و مردمش قتل عام .
دیگر هرگزصدای اذان ازمناره هایش
بلند نخواهد شد .