پنجشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۱

چند پیشنهاد ساده برای حفظ فرهنگ اصیل و زبان مادریمان


قریب صد سال است كه ملی گرایی افراطی یا به اصطلاح واضح تر تفکر پان ایرانیسم) انديشه اي كه ملت فارس را از ديگر ملتها برتر مي انگارند ) و مركزگرايان ) كساني كه مي خواهند قدرت سياسي و اقتصادي را در تهران و مناطق مركزي- فارس محدود سازند ) در حال نابودي هويت و هستي فرهنگي سایر ملیتهای ایرانی و به خصوص تركها هستند چراكه آنها سربلندي ملت ترك را تحمل نكرده و قصد استعمار اين ملت را دارند. در اين راه بطور عمده زبان ، فرهنگ و تاريخ ما را هدف گرفته اند. آنها با استعمار فرهنگي ملت ما ، قصد هموار نمودن شرايط استعمار اقتصادي و سياسي را داشته اند. ملتي كه زبانش را بگيرند و تحقيرش كنند از وسيله تفكر ، خلاقيت و پيشرفت محروم شده و اعتماد به نفس خود را از دست مي دهد. چنين ملتي آماده استعمار شدن است. بنابراين مبارزه عليه استعمار فرهنگي ، اقتصادي و سياسي شونيسم نيز با مبارزه فرهنگي آغاز مي گردد. راه و مرحله اوليه مبارزه بازگشت به هويت واقعي خود و محافظت از هستي معنوي و فرهنگيمان مي باشد. ملت ما براي رهايي از استثمار بايد ياد بگيرد كه بدون وابستگي به ديگران بر روي پاي خود بايستد. چنين مبارزه اي هم سخت است و هم آسان! با افزايش شعور ملي يك ملت استعمار آن ملت به آساني مقدور نمي گردد. با صرف هزينه هاي كم مي توانيم شعور ملي ملتمان را افزايش دهيم. راه مبارزه تنها اسلحه به دست گرفتن و يا مقابل اسلحه ايستادن نيست. راههاي ساده ديگري نيز هست كه تكرارشان خالي از فايده نيست:

1- با فرزندان خود تركي صحبت كنيم . به آنها بگوييم كه زبان تركي چه زبان غني ، قوي و ريشه داري است.

2 - خواندن و نوشتن به زبان تركي را ياد بگيريم. زبان تركي چند سال آينده شانس اين را دارد كه به عنوان زباني رسمي در آذربايجان پذيرفته شده و در مدارس بوسیله آن آموزش داده شود. براي اينكه در آنروز بي سواد محسوب نشويم از همين حالا بايد سواد آموزي به زبان تركي را شروع كنيم. به كودكان خود نيز خواندن و نوشتن به زبان تركي را آموزش دهيم. با نگرشي عميق تر متوجه مي شويم كه سواد زبان مادري براي فرزندانمان بسيار مهمتر از سواد زبان انگليسي است.

3 - براي كودكان و محل كار خود اسامي تركي انتخاب كنيم.

 
 - 4جغرافيا و تاريخ واقعي آذربايجان و تركهاي ايران و دنيا را فرا بگيريم.


 - 5
در تهران و شهرهاي دو زبانه ديگر ، مكالمات خود با مخاطبين نا آشنا را با تركي آغاز كنيم ، مگر اينكه از ترك نبودن مخاطب مطمئن باشيم.


 - 6
هنگام ملاقات آشنايان ، يك كاست يا سي دي موسيقي آذربايجاني، يك فيلم آذربايجاني ، يك كتاب تركي يا در مورد هويت ، زبان ، تاريخ و يا فرهنگمان يك نوشته هديه ببريم.


 - 7
به جاي كلمات وارداتي غير تركي كه در نتيجه ممنوعيت و محدوديتهاي زبان تركي در ايران وارد زبانمان شده اند ، از كلمات تركي استفاده كنيم.


  - 8
در كنسرتها و برنامه هايي كه در مناسبتهايي ملي آذربايجان برگزار مي شود ، فعالانه شركت كرده و دوستان و فاميلهاي خود را نيز همراه ببريم.


  - 9
جوكهايي را كه عليه ملتهاي غير فارس روايت مي شود ( تركي ، رشتي ، عرب، لری ...) سرزنش نموده و در نقل و روايت آنها شركت نكنيم.


  - 10
برای رونق شهر و دیار مادری خود و رشد رفاه عمومی در رده اول به خريد كالاهاي مورد نياز به اجناس ساخت آذربايجان ، يا ساخت شركتهايي با سرمايه آذربايجاني اولويت بدهيم.


  - 11
ما بايد اول فضولي و واحد و شهريار را بشناسيم بعد حافظ و سعدي و شكسپير را. سرمايه هاي فراواني از مالياتها و سرمايه هاي كشور ايران صرف رشد زبان و فرهنگ فارسي مي شود ما هم بايد زمان، انرژي و پول خود را صرف فرهنگ و زبان بي صاحب و مظلوم خود بكنيم.


  - 12
در ماشينها و مهماني ها و محلهاي عمومي فقط از موسيقي تركي استفاده كنيم . ابتدا به آموزش موسيقي خود همت بگماريم. ما صاحب يكي از غني ترين موسيقي هاي جهان هستيم. البته موسيقي فارسي نيز قابل احترام مي باشد اما در وضعيت كنوني پخش و فراگيري موسيقي فارسي حركت در جهت منافع و اهداف شونيسم است.


  - 13
در موقعيت فعلي كه مديريت آذربايجان و قوانين كشور به نفع آذربايجاني نيست ، در منطقه آذربايجان به افرادی که منکر فرهنگ ما باشند زمين و سهام شركتهايمان را نفروشيم. ارزان بفروشيم ، به خودمان بفروشيم. در حاليكه انبوهي از سرمايه هاي كوچ كرده آذربايجان در خارج از آذربايجان اسير تهران (مركز) شده است ، ما احتياجي به سرمايه سرمايه گذاراني نيستيم كه فردا ادعاي دارايي و زمينهاي ما را خواهند كرد.


  - 14
سرمايه دار هاي خود را تشويق كنيم كه با تحمل سختي ها ، در آذربايجان سرمايه گذاري كنند. آينده روشن و پتانسيلهاي اقتصادي آذربايجان را به آنها نشان دهيم.


  - 15
در مقابل توريستهاي غير ترك مهمان نواز باشيم اما فرهنگ و مدنيت خود را فداي چند سكه نكنيم و مسخ فرهنگ آنها نشويم. به جاي كسب نكات منفي فرهنگ توريستها ، ما مي توانيم نكات مثبت فرهنگ خود را به آنها نمايش دهيم.


  - 16
در معرفي هويت خود نگوييم من آذري هستم يا زبانم آذري است بلكه همانند پدران و مادران خود بگوييم من تركم و زبانم توركي است. در معرفي محل تولد و يا سرزمين اجدادي خود بگوييم من آذربايجاني هستم.


  - 17
حتي المقدور از خريد نشريات سراسري مركزگرا که سابقه توهین و تحقیر قومیت ها و ملتهای غیر فارس را داشته اند خودداري كرده و از نشريات دوست آذربايجان حمايت كنيم.


  - 18
در تشكيلات و احزاب سراسري مركز گرا شركت نكرده و از اين احزاب حمايت نكنيم. از افراد و احزابي حمايت كنيم كه درد ملت ترك را درك كرده و در فكر حل مشكلات اين ملت و آذربايجان باشند.


  - 19
كارتهاي تبريك و عروسي خود ، اس ام اس ها و اي-ميل هاي ما بين خود را به زبان تركي بنويسيم ، حتي اگر بلد نباشيم كه به زبان تركي صحيح بنويسيم.


  - 20
زنجان، اردبيل، تبريز، اورميه، باكو، نخجوان، گنجه، قزوین، همدان، خیاو، مراغه و ... همگي شهرهاي آذربايجان اند. اگر چه سيستمهاي تحميلي باعث تفاوتهاي فرهنگي اندكي بين اين شهرها شده است اما اهالي همه اين شهرها ترك هستند. با حمايت علني و معنوي از همديگرسياست تفرقه اندازي شونيسم را نقش بر آب كنيم. تفاوت سطحي ما در مقابل كينه عميق شونيسم نسبت به همه ما ناچيز است. هركدام براي كمك و تقويت يكديگر پتانسيل هاي زيادي داريم
.
 ..............................................................................................
در فکر راه حل ها و ایده های جدید باشیم.
بخوانيم و بيانديشيم. نتايج تفكرات خود را بدون ترس و خجالت بر روي كاغذ بياوريم. هر انديشه انساني ارزشمند است.

وار اولسون آذربایجان 

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۱

اوراق مهم منتشر نشده ای از نوع نگاه حاکميت قوم گرا به ملل و اقوام ايران

 
بخش اول


ﺻﻔﺤﺎت اﺳﮑﻦ ﺷﺪﻩ اﯼ ﮐﻪ اﮐﻨﻮن در دﺳﺘﺮس ﺷﻤﺎ ﻗﺮار دارد ﻳﮑﯽ از ﻣﻘ ﺎﻻت ﭼﻬﺎرﻣﻴﻦ ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻋﻠﻤﯽ – ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺳﺎزﻣﺎن ﺣﻔﺎﻇﺖ اﻃﻼﻋﺎت وزارت دﻓﺎع ﺟﻤﻬ ﻮرﯼ اﺳﻼﻣﯽ (ﺳﺎﺣﻔﺎودﺟﺎ)ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ در ﺳﺎل 1380 ﺑﻪ ﺗﻌﺪاد ﺑﺴﻴﺎر ﻣﺤﺪودﯼ ﺑﺮاﯼ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ اﻋﻀﺎﯼ وﻳﮋﻩ اﻳﻦ وزارت ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻬﻴﻪ و ﺗﻮزﻳﻊ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.
اﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ ﻧﻮر اﷲ ﻣﺤﻤﻮدﯼ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﻣﻘﺎﻟﻪ « ﻗﻮﻣﻴﺖ و ﻗﻮم ﮔﺮاﻳﯽ؛ﭼﺎﻟﺶ ﮔﺬﺷﺘﻪ،ﺣﺎل و ﺁﻳﻨﺪﻩ » ﮐﻮﺷﻴﺪﻩ اﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﻔﺮوﺿﺎت ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺧﻮد را ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻮاﻓﻖ ﻣﺬاق ﻣﺪﻳﺮان ﻳﻮﻧﻴﻔﺮم ﭘﻮش وزارت دﻓﺎع ﻓﺮاهﻢ ﮐﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﯽ ﺷﮏ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻌﻨﻮان ﻣﺤﮑﯽ ﺑﺮاﯼ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻧﻮع ﻧﮕﺎﻩ ﻳﮑﯽ از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ وزارت ﺧﺎﻧﻪ هﺎﯼ ج.ا.ا. در ﻗﺒﺎل ﺣﻴﺎت ﻓﺮهﻨﮕﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﻗﻮام و ﻣﻠﻞ ﮐﺸﻮرﯼ ﮐﻪ اﻣﺮوز اﻳﺮان ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮد ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎدﻩ ﻓﻌﺎﻟﻴﻦ ﺿﺪ ﺁﭘﺎرﺗﺎﻳﺪ ﻗﺮار ﮔﻴﺮد. ﻗﺒﻞ از ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪﮔﺎن ﻋﺰﻳﺰ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﻪ ﻧﮑﺎت ذﻳﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻨﺪ:

از ﻧﻈﺮ ﻧﻮراﷲ ﻣﺤﻤﻮدﯼ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، ﻗﻮﻣﻴﺖ و ﻗﻮم ﮔﺮاﻳﯽ ﻣﺨﺼﻮص اﻗﻮام ﻏﻴﺮ ﻓﺎرس ﺑﻮدﻩ و ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻓﺎرس ﮔﺮاﻳﯽ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻮم ﮔﺮاﻳﯽ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻌﺎدل اﻳﺮان ﮔﺮاﻳﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد!
وﯼ در ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺧﻮد از ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﯽ ﺣﻀﻮر اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ،ﻓﺮهﻨﮕﯽ و زﺑﺎﻧﯽ اﻗﻮام ﮔﻴﻠﮏ وﻃﺒﺮﯼ ﻃﻔﺮﻩ رﻓﺘﻪ اﺳﺖ.

 ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ در ﺗﺒﻌﻴﺖ از ادﺑﻴﺎت ﭘﺎن ﻓﺎرﺳﻴﺴﺘﯽ ، هﺮ ﻧﻮع ﺗﻮﺟﻪ اﻗﻮام و ﻣﻠﻞ اﻳﺮان را ﺑﻪ زﺑﺎن،ﺗﺎرﻳﺦ و ﻓﺮهﻨﮓ ﻣﻠﯽ ﺧﻮد در ذﻳﻞ ﻋﻨﻮان «ﭼﺎﻟﺶ» (ﮐﻪ ﻳﮑﯽ از ﺷﺎﺧﺼﻪ هﺎﯼ اوﻟﻴﻪ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﺑﺤﺮان و وﻗﻮع ﻓﺎﺟﻌﻪ اﺳﺖ) ﺑﺮرﺳﯽ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ.
 ﻣﺤﻤﻮدﯼ در ﭘﻴﺮوﯼ از ادﺑﻴﺎت ﻓﺎﺷﻴﺴﺘﯽ ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﻳﺮان را ﻧﻪ ﺑﺮاﺳﺎس ﻧﻮع زﺑ ﺎن اﻗ ﻮام و ﻣﻠﻞ ﺁن ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﯼ ﺟﺪول ﻣﻄﻠﻮب ﻧﮋادﯼ ﭘﺎن اﻳﺮاﻧﻴﺴﺘﻬﺎ ﺗﻘﺴﻴﻢ و ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
 وﯼ ﺣﺘﯽ در ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﺒﺎﻧﯽ« ﻧﮋاد » و « ﻗﻮﻣﻴﺖ » از ﻧﺎ ﺁﮔﺎهﯽ ﺑﺎرزﯼ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ.در ﺷﺮاﻳﻄﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﻮدﻳﺖ زﺑﺎﻧﯽ و ﻗﻮﻣﯽ ﮔﺮوهﻬﺎﯼ ﺁرﻳﺎﻳﯽ ﻋﻤﻴﻘﺎ در ﻣﻌﺮض ﺗﺮدﻳﺪ ﻗ ﺮار دارد او ﭘﻨﺪار« ﺁرﻳ ﺎﻳﯽ» را ﺑﻌﻨﻮان ﻧﮋاد ﺗﻠﻘﯽ ﮐﺮدﻩ و ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ (ﺣﺘﯽ در ﺻﻮرت ﺻﺤﺖ اﻳﻦ ﺗﻠﻘﯽ)، ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻋﻠﻤﯽ و ﻣﺼﺎدﻳﻖ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﻧﮋادﯼ را در ﻧﺰد ﻧﮋاد ﺷﻨﺎﺳﺎن ﺑﻪ هﻢ ﻣﯽ رﻳﺰد. ﻻزم ﺑﻪ ﺗﺬﮐﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﮋاد اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺸﺨﺼﺎت اﺳﺘﺨﻮاﻧﯽ و ﻇﺎهﺮﯼ (ﻋﻤﻮﻣﺎ در ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺳﺮ)، ﻋﻤﺪﺗﺎ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ رﻧﮓ ﭘﻮﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺳﻪ ﻧﮋاد ﻋﻤﺪﻩ زرد ﭘﻮﺳﺖ، ﺳﻔﻴﺪ ﭘﻮﺳﺖ و ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ و ﺑ ﺮ اﺳﺎس ﺑﺮﺧﯽ ﻧﻈﺮات دﻳﮕﺮ ﺳﺮﺧﭙﻮﺳﺖ در ﺟﻬﺎن اﻣﺮوز ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺸﺨﻴﺺ اﺳﺖ. ﻟﺬا ﻣﻄﺎﺑﻖ ﭼﻨ ﻴﻦ ﺗﻌﺮﻳﻔﯽ، ﻧﮋادﯼ ﺑﻨﺎم ﺁرﻳﺎﻳﯽ وﺟﻮد ﻧﺪارد.
  اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻏﻴﺮ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﮋاد ﭘﺮﺳﺘﺎن ﻓﺎرس ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷ ﺪﻩ اﺳﺖ. ﻣﺤﻤﻮدﯼ در ﺻ ﻔﺤﻪ 75 اﻳﻦ ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ در ذﻳﻞ ﻋﻨﻮان « اول: ﻋﻮاﻣﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺤﺮان ﻗﻮﻣﻴﺖ،-1 ﺗﻌﺪد و ﺗﻨﻮع ﻗﻮﻣﯽ« ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ:«ﺗﻨﻮع ﻗﻮﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎ در اﻳﺮاﻧﯽ ﺁرﻳﺎﻳﯽ و ﻏﻴﺮ ﺁرﻳﺎﻳﯽ ﺧﻼﺻﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد.» اﺳﺎس اﻳﻦ ﻧﻮع ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪﯼ ﺧﻮد ﺣﮑﺎﻳﺖ از ﻋﻤﻖ ﻧﻔﻮذ ﻣﻮهﻮﻣﺎت ﺁرﻳﺎﻳﯽ در ذهﻦ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ اﯼ دارد ﮐﻪ هﺮ ﺷﻬﺮوﻧﺪ اﻳﺮاﻧﯽ را در ﻗﺎﻟﺐ ﻳﮑﯽ از ﺳﻪ ﮔﺮوﻩ (ﺑﯽ ﻣﻌﻨﺎﯼ) ﺁرﻳﺎﻳﯽ،ﻏﻴﺮ ﺁرﻳﺎﻳﯽ و ﻣﺨﺘﻠﻂ ﺗﺼﻮر ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻐﻠﻮﻃﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﯼ ﺗﻠﻘﯽ ﻧﮋاد ﭘﺮﺳﺘﺎﻧﻪ اش از ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﻳﺮاﻧﯽ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺿﺮورﺗﺎ هﻤﻪ ﻣﻔﺮوﺿﺎت ﻧﮋادﯼ وﯼ در ﺧﺼﻮص اﻗﻮام و ﻣﻠﻞ اﻳﺮان ﺑﺎﻃﻞ ﺧﻮاهﺪ ﺑﻮد.
  در هﻤﻴﻦ ﻣﺒﺤﺚ، ﮔﺮوهﻬﺎﯼ ﺁرﻳﺎﻳﯽ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺤﻤﻮدﯼ ﺑﺼﻮرت ﻋﺠﻴﺒﯽ در ﻗﺎﻟﺐ ﻣﺨﻠﻮﻃﯽ از اﺳﺎﻣﯽ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﯽ و ﻗﻮﻣﯽ دﻳﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮد.از ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺑﺎ ﭼﻪ ﺗﻮﺟﻴﻬﯽ ﻣﯽ ﺗﻮان اهﺎﻟﯽ ﺳﺎﮐﻦ در ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﯼ اﺻﻔﻬﺎن،ﻓﺎرس،هﻤﺪان و ﻳﺎ ﻳﺰد را ﺑﺎ اﻗﻮاﻣﯽ ﭼﻮن ﺑﻠﻮچ،ﺗﺎﻟﺶ،ﮐﺮد و ﻳﺎ ﻟﺮ ﻳﮑﺴﺎن ﻓﺮض ﮐﺮد و در ﻳﮏ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺑﻪ اﺻﻄﻼح ﻧﮋادﯼ داﺧﻞ ﻧﻤﻮد؟!هﻤﭽﻨﻴﻦ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﭼﮕﻮﻧﻪ از ﺣﻀﻮر ﻣﻠﻴﻮﻧﻬﺎ ﺗﺮﮎ در ﻣﻨﺎﻃﻖ هﻤﺪان،ﻓﺎرس و اﺻﻔﻬﺎن ﺑﯽ اﻋﺘﻨﺎ رد ﺷﺪﻩ اﺳﺖ؟!
  ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ در ﺻ ﻔﺤﻪ 75 درذﻳﻞ ﻋﻨﻮان «ﻋﺎﻣﻞ ﺟﻤﻌﻴﺘﯽ» ﺧﻮاﺳﺘﺎر ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪن ﺁﻣﺎر ﻗﻮﻣﻴﺘﻬﺎ ﮔﺮدﻳﺪﻩ اﺳﺖ.اﻳﻦ درﺧﻮاﺳﺖ از ﻃﺮف ﻓﻌﺎﻟﻴﻦ ﻗﻮﻣﯽ ﻧﻴﺰ ﺑﺎرهﺎ ﻃﺮح و ﺗﺎﮐﻴﺪ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺁﻣﺎر اﻗﻮام اﻳﺮان ﺧﻮاﺳﺘﻪ اﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ اﺳﺖ.اﻣﺎ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﻴﺮﻳﻬﺎﯼ ﺿﺪ ﻗﻮﻣﯽ ﺣﺎﮐﻤﻴﺖ ﻓﺎرس ، هﺮﮔﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎر ﮔﻴﺮﯼ ﻗﻮﻣﯽ در اﻳﺮان ﻣﯽ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻈﺎرﺗﻬﺎﯼ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺻﻮرت ﮔﻴﺮد































Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::