شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۹۰

اسنادی از زندگی ترکان در آذربایجان پیش از ورود سلجوقیان



1- کتاب تاريخ قم: اين کتاب در سال ۳۷۸هـ/۹۸۸م حدود نيم قرن قبل از حضور سلجوقيان در ايران توسط حسن بن محمد بن حسن قمي به زبان عربي نگاشته شده است. اصل عربي اين کتاب به دست ما نرسيده است اما ترجمه‌اي از اين کتاب در سال‌های ۸۰۶-۸۰۵ هجري قمري به دست حسن بن علي بن حسن عبدالملک قمي انجام گرفته است که باز تنها يک جلد (جلد اول) آن به دست ما رسيده است.
مولف اين کتاب در ص ۳۷به روستايي به نام ترک آباد اشاره مي‌کند که نام روستا خود دليل حضور ترکان در آن است. در جاي ديگر از ساخته شدن رستاق انار توسط ترکان سخن ميگويد. به نوشته اين مورخ انار نام يکي از نوادگان افراسياب ترک است که اين رستاق را نيز به وي نسبت داده‌اند: «رستاق انار، آن را نام نهانده‌اند به “انار بن سياران بن سهره بن افراسياب ترکي» (تاريخ قم ص۶۹)

همچنين مولف کتاب تاریخ قم از منطقه «شادقولي» در قم نام مي‌برد (تاريخ قم ص ۵۵، ۱۱۴، ۱۳۵). شادقولي يک کلمه ترکي به معناي غلام شاه يا پيشکار شاه است که هم به معناي اسم شخص و هم به معناي اسم منطقه در تواريخ متعدد مربوط به قم، به کار رفته است. شادقولي اکنون به دو منطقه در استان قم اطلاق مي‌شود که يکي شهرکي در جنوب غربي استان قم است که ساکنان بومي آن را ترکان خلج تشکيل مي‌دهند. اين شهرک قبلا روستا بوده و بعد به شهر چسبيده است و ديگري نام تپه‌ايست که اکنون حفاري‌هاي باستاني بر روي آن انجام مي‌شود. در واقع وجود تپه باستاني شادقولي در قم و همچنين ذکر نام شادقولي در هزار سال قبل از اين در تاريخ قم خود دليل بسيار روشني براي حضور ديرين ترکان در اين منطقه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2-يکي ديگر از مولفاني که به حضور ترکان در اين مناطق اشاره کرده است علامه محمود کاشغري (قرن پنجم هجري) است. وي در کتاب معروف خود ديوان لغات الترک بعد از اشاره به بناي قزوين توسط دختر افراسياب مي‌نويسد: «بسياري از ترکان، قزوين را مرز سرزمين ترکان مي‌دانند. شهر قم (=قومQum) نيز در اين مرز قرار دارد. چرا که لفظ قُم، در ترکي به معناي ماسه است و دختر افراسياب در آنجا به شکار مي‌رفت»
(ديوان لغات الترک، ترجمه فارسي، ص۵۰۲)
البته حضور ترکان در اين مناطق به معناي انکار اقوام و ملتهاي ديگر نيست. بلکه اقوي اين است ترکان در کنار ساير اقوام در اين مناطق زندگي کرده‌اند.
 
 
 
 

3-قراين ديگري نيز بر حضور ترکان در اين منطقه وجود دارد. از جمله نخستين دولت ترک در ايران پس از اسلام در قرن سوم هجري و قبل از سلجوقيان و غزنويان در اين منطقه تشکيل شده است. مورخان معاصر ايراني معمولا به جهت اغراض خاص خود از اين دولت ترک نام نمي برند. نام اين دولت، دولت سُبکري (Sübkəri) و پايتخت آن شهر شيراز بوده است که بر مناطقي چون کرمان,اصفهان و ديگر بخشهاي عراق عجم تسلط داشته است. اين دولت اگر چه دولتي مستعجل و کم عمر بوده است اما با توجه به اينکه منشور امارت از خليفه بغداد گرفته است و همچنين نقش مهمي در زوال صفاريان داشته است و نيز نخستين دولت ترکان در دوران بعد از اسلام در ايران است بسيار شايان توجه است. ملک الشعراي بهار به نقش دولت ترک سبکري در زوال صفاريان توجه داشته و مي‌نويسد: « و اين سُبكري شبيه طغرل كافر نعمت، غلام آل سبكتکين است كه خاندان خداوندان خويش را به خير خير برداشتند» (تاريخ سيستان: ص۲۵۳-۲۸۵ و ابن‌خلدون: ج۴، ص۳۲۹- ۲۳۰ )
4-بسياري از نام‌هاي مناطق موجود در عراق عجم و آذربايجان نام‌هايي هستند که در زبان ترکي داراي معنا هستند و يا نام شخصيت‌ها و قهرمانان ترک را تداعي مي‌کنند. براي مثال نام ساوه نامي است که در فارسي معناي مشخصي ندارد. اما واژه ساوه در تاريخ ترکان داراي يک هويت ويژه است براي مثال آن گونه که از متون تاريخي پيداست نام پادشاه گؤي‌تورک‌ها ساوه بوده است .در مقدمه شاهنامه بايسنقري (ابومنصوري) ميخوانيم:
« … و در هنگام که ساوه شاه ترک بر در هري آمذ پيش او شذ بجنگ و ساوه شاه را با نيزه بيفکند» (سبک شناسي بهار، ج ۲، ص ۷)
در شاهنامه فردوسي نيز جنگ ساوه شاه با بهرام چوبين به تفصيل آمده است و تصريح شده است که ساوه شاه، شاه ترکان بوده است. (شاهنامه: ص۴۶۴-۴۶۰)
5-ابن خلدون که در جهان به پدر جامعه شناسي مشهور است و يکي از چهره‌هاي ارجمند جهان اسلام به شمار ميرود، در تاريخ معروف خود مي نويسد
«و في الکتب ان ارض ايران هي ارض الترک …فاما علماء الفرس و نسابتهم فيابون من هذا کله: در کتابها هست که ايران سرزمين ترکان است اما دانشمندان و نسب شناسان فارس به کلي اين مسئله را انکار مي‌کنند.» (تاريخ ابن خلدون ج ۲ص ۱۵۴چاپ موسسه الاعلمی و ص ۱۸۱ انتشارات دارالفکر)
6- فردوسي نيز به حضور ترکان در مرکز و شمال ايران اشاره کرده است. طبق نوشته‌ي تاريخ پژوه معاصر ناصر پورپيرار، شهرري يعني بخش جنوبي تهران و آمل، دو شهري هستند که شاهنامه آنها را شهرهاي توراني يعني شهرهاي ترکان قلمداد کرده است. وي مي نويسد:
«کز ايران اگر زال زر با دو مرد،
بيايند و جويند با او نبرد
گران مايه اغريرث نيک پي،
سپه واگذارد از آمل به ري»
اغريرث بنا بر متن شاهنامه، يک سردار توراني ـ خراساني است و زال زر، حاکم نشيني در سيستان، که فردوسي در مقاطعي مانند بيت بالا، آن را ايران نيز خوانده است، بدين ترتيب تصور فردوسي در اين ابيات از آمل و ري، دو شهر توراني است»
7-طبري در جلد نخست تاريخ خود در ذکر پادشاهان يمن مي‌نويسد: تبع پادشاه يمن معاصر بشتاسب و همچنين اردشير بهمن بن اسفنديار بن بشتاسب بود «… ثم إلى الموصل ثم إلى أذربيجان فلقي الترك بها فهزمهم» وي به انبار و سپس موصل رفت و از آنجا راهي آذربايجان شد و در آنجا ترکان را ديد و شکستشان داد. (طبري ج ۱ ص۴۰۴ )
ابن خلدون نيز در تاريخ خود «ج ۱ ص ۱۲» به اين واقعه اشاره کرده است.
8-همچنين طبري در باب وقايع سال نود هجري مي نويسد: «و فيها غزا مسلمه بن عبدالملک الترک حتي بلغ الباب من ناحيه آذربيجان ففتح حصونا و مدائن هنالک: در اين سال (۹۰ هجري)مسلمه بن عبدالملک با ترکان جنگيد و تا منطقه باب الابواب (دربند) آذربايجان رسيد و در آنجا شهرها و قلعه‌ها را فتح کرد.». (طبري ۵ ص ۲۲۶)
9-همچنين طبري در وقايع سال ۹۹ هجري از شبيخون ترکها به عربهاي فاتح و مسلمان در آذربايجان سخن مي‌گويد: و في هذه السنه اغارت الترک علي آذربيجان فقتلو من المسلمين جماعه. (طبري: ج ۵، ص ۳۰۹)- عين همين واقعه را ابن کثير در البدايه و النهايه ج ۹ ص ۲۰۹ نقل کرده است.
10-اما شايد جالبتر از همه سخن ديگري از طبري باشد که آذربايجان را سرزمين ترک ناميده است. وي در وقايع سال ۱۰۴ هجري مي‌نويسد: «و في هذه السنه غزا الجراح بن عبدالله الحکمي و هو امير علي ارمينيه و آذربايجان ارض الترک ففتح علي يديه بلنجرم و هزم الترک: و در اين سال جراح بن عبدالله الحکمي جنگ کرد. او امير ارمنستان و آذربايجان سرزمين ترکان بود. وي بلنجرم را با دستان خويش فتح کرد و ترکان را شکست داد.» (طبري ج ۵ ص ۳۶۸) مولف البدايه و النهايه نيز در ج ۹ ص ۲۵۶ به اين امر اشاره کرده است.
11-ناصر خسرو در سفرنامه خود تصريح مي‌کند ک«در تبريز قطران نام شاعري را ديدم، شعري نيک مي‌گفت، اما زبان فارسي نيک نمي‌دانست.(گزيده سفرنامه ناصر خسرو ص ۵). علاوه بر وجود لغات ترکي در شعر قطران ميتوان به لغت فرس اسدي نيز در باب رواج زبان ترکي در آذربايجان استناد کرد.
12- اسدي طوسي مولف لغت فرس اسدي که در قرن پنجم مي‌زيسته است لغات فارسي و ترکي رايج در خراسان را در کتاب خود گرآوري کرده است و علاوه بر آن به برخي از کلمات و لغات رايج در مناطق ديگر ايران نيز اشاره نموده است. وي در توضيح لغت پاليک مي‌نويسد: «پاي افزار بود، به آذربايجان چارق خوانند).
(لغت فرس، ص۲۷۷)
عين لغت چارق که در قرن پنجم در آذربايجان استعمال ميشده است در ديوان لغات الترک محمود کاشغري نيز آمده است و از واژه‌هاي اصيل ترکي به شمار مي‌رود. کاشغري مي‌نويسد:
«جَرِقـْلاديçarıqladı : اُلْ اَذاقِنْ جَرقْلاديol ažaqın çarıqladı يعني: او به پاي خود, چارق پوشيد. (جَرِقْلارْ- جَرِقْلاماقْ çarıqlar-çarıqlamaq).»
(ديوان لغات الترک، ترجمه فارسي ص۵۷۷)
13- در کتاب تاریخی "کتاب التجیان " هم که به دست تاریخ نویس عرب "ابومحمد عبدالملک ابن هشام " نوشته شده و خود وی در تاریخ 828 -829 میلادی درگذشته است در مورد مذاکرات معاویه اول خلیفه ی پنجم با عبید ابن شرویه (سالهای 661- 668 ) آمده است :.
معاویه :ترا خدا نظر و خاطرات خود درمورد آذربایجان را برایم بگو.

عبید ابن شرویه چنین جواب میدهد : " آنجا سرزمین ترکان است , آنها در آنجا متمرکز شده و اجتماع بزرگ و متشکلی را فراهم اورده اند ."
. . . . .
معاویه گفت : خدا ترا خیر دهاد , از حال آذربایجان بگو ؟
عبید گفت :" آذربایجان از سرزمین های ترک است و ترکان در آن گرد امده اند . . . "
این خبر را طبری و ( و به نقل از او بلعمی ) و حمزه اصفهانی و ابن اثیر و . . . هم با تغییرات اندک و همه به جنگ راییش در آزربایجان اشاره کرده اند . از میان آنها تنها به نقل خبر مزبور از تاریخ طبری بسنده می کنیم :
و به یمن اندر ملکی بود او را رایش خواندندی از فرزندان یعرب ابن قحطان نامش حارث ابن ابی شداد بود . . .
به ناحیت انبار و موصل و بدان حدها برگشت و به آذربایگان شد . و این زمین ها همه به دست ترکان اندر بود , همه از ایشان بستد و ایشان را مقهور کرد و . . . آذربایجان در سیر تاریخ ... بخش دوم صص 901-902 / تاریخ بلعمی , بهار ج 1 صص 57 – 356
و
14-در مورد ترکی بودن زبان آذربایجان اسناد و مدارک بسیار زیادی وجود دارد مثلا دیونیوس پریگت شاعر یونانی صده ی چهار میلادی ترک زبانان را ساکن اصلی این منطقه می داند و نیز محمد عوفی در ذکر خلافت عمربن عبدالعزیز که از سال 99 تا 101 هجری ادامه داشت , از قیام بیست هزار ترک آزربایجانی سخن می گوید .

15-در این میان بهتر است به نظر یامپولسکی نیز اشاره کرد که می گوید : ترکها در اطراف دریاچه ی اورمیه زندگی می کنند و آشوریها آنها را turuk (یامون توروک به معنی ترکهای نیرومند)نام برده اند و در سنگ نوشته های اورارتوئی هم سخن از قومی به نام توریخی رفته که در آذربایجان میزیستند .(اوایل هزاره ی قبل از میلاد ) و می گوید توروکها یا توریخی ها همان ترکها هستند !

از:
استاد حیدر بیات
و
استاد حسن راشدی

تنظیم و تکمیل عادل مرادی

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

پنجشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۰

امروز خیلی خوشحالم!

من امروز خیلی خوشحالم که بالاخره تونستم پدرم را راضی کنم رای ندهد!


Mən bugün Atamaı oy verməməğe razı salmağıma çox sevinirəm



Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

سه‌شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۰

از شگفتی های زبان ترکی


از شگفتی های زبان ترکی همین بس که … اندامها در زبان ترکی بر اساس یک حرف واحد نام گذاری شده اند : دیل(زبان)،دوداق(لب)،داماق(کام)،دیش(دندان)،دیمدیک(منقار)،همگی باحرف»دال»شروع میشوند. … هر اندامی که از بدن خارج شده با حرف ق شروع میشود: قیچ( پا) قول(دست) قاناد( بال) قویروق(دم) قارین(شکم) قولاخ(گوش) اندامهای چشم با گاف شروع می شوند: گوز(چشم) ،گاش-قاش(ابرو) گیله( عنبیه) گیرپیک(مژه) از بالای سر تا کمر با ب شروع میشوند: باش(سر)،بورنوز( شاخ)،بویون(گردن)، بِئل (کمر)، بوخون(پشت)، بویرَه ک(قلوه)،بوارساخ (روده) شاید حتی بورک(کلاه) و باشماق(کفش) که در هر دو سوی بدن ما رامیپوشانند از روی انتخاب بوده و یا هر اندام تیز با زاویه بدن مثل دیرناق(ناخن)،دیز(زانو) دیرسک(آرنج) دابان(پاشنه) که با د شروع شده اند.


Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

یکشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۰

برای یادبود 7 اسفند سالروز قتل عام خوجالی


بیست و ششم فوريه مصادف با 7 اسفند سالگرد قتل عام خوجالی توسط نظامیان ارمنی در سال ۱۹۹۲است که یکی از ظالمانه ترین و خونین ترین نسل کشی های سده بیستم می باشد















در بامداد26 فوريه 1992 دسته هاي مسلح ارمني با مشاركت مستقيم لشكر366 شوروي سابق كه در ان برهه در خاك خان كندي-استنپانا كرت- قره باغ كوهستاني مستقر بود، به شهر خوجالي كه حدود هفت هزار نفر اذربايجاني در آن سكونت داشتند،حمله كردند.قلدرهاي سركش ارمني با كمك هواداران مزدور خارجي خود در همين شب،شهر خوجالي را با خاك يكسان كردند.

ارامنه در این شهر کوچک مرتکب یکی از وحشیانه ترین قتل عامهای تاریخ گردیدند که بر اساس اطلاعات رسمی ۶۱۳ تن از جمله ۱۰۶ زن، ۶۳ کودک و ۷۰ سالمند در این حادثه کشته شده و یک هزار و ۲۷۵ تن از ترکان آذربایجانی به اسارت ارامنه در آمده و تحت شکنجه قرار گرفتند. اگرچه ۸۰۰ تن از اسرا آزاد شده اند، ولی هنوز از سرنوشت حدود ۵۰۰ ترک خبری در دست نیست.

به منظور آگاه سازی افکار عمومی جهان در مورد این جرم بشری در آذربایجان و تمامی کشورهایی که ترکهای آذربایجانی در آن اقامت دارند، مراسم های یادبود برگزار خواهد شد. همچنین هزاران ترک آذربایجانی درباکو نیز به منظور زنده نگهداشتن یاد این حادثه جانگداز و گرامیداشت یاد شهدای خوجالی و تلعین اعمال وحشیانه ارامنه , یادواره خوجالی را زیارت خواهند کرد

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::