شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۹۰

آیا میدانید حمیرا اهل کجاست؟





پروانه امیرافشاری که با نام هنری حمیرا شناخته می‌شود زاده ۲۶ اسفند ۱۳۲۳، تبریز است.

زندگینامه او به شرح زیر است...

والدین وی از استان آذربایجان شرقی بودند. از همان کودکی خانه آنها به افتخار افراد بانفوذ حکومتی شاهد مراسمات بزرگ با حضور هنرمندان نامی آن زمان مثل قمرالملوک وزیری, روح انگیز, غلامحسین بنان , ملوک ضرابی و... بود که همین انگیزه اولیه دختر خانواده برای رو آوری به آواز شد. حمیرا به دور از چشم پدر و با تشویق همسر روشن فکر و تازه از آلمان بازگشته پس از آن تحت تعلیم استاد علی تجویدی قرار گرفت. وی دو سال بعد در سن ۲۱ سالگی به یک خواننده تمام عیار تبدیل شد. در همان سن آوازی را در دستگاه سه گاه با آهنگسازی علی تجویدی و شعری از رهی معیری به نام صبرم عطا کن را اجرا کردند که در کتاب ترانه‌های ماندگار این اثر به ثبت رسیده‌است.

وی به علت مخالفت پدر با نام مستعار حمیرا فعالیت خود را آغاز کرد اما پدر وی صدای دختر خود را می‌شناسد و طلاق دختر خود را از همسرش می‌گیرد و به مدت یک سال دختر خود در خانه زندانی می‌کند بعد یک سال یک سفر اروپا برای امیرافشاری پیش می‌آید ، حمیرا که از حمایت مادر خود برخوردار بود دومین اثر خود به نام پشیمانم با آهنگسازی استاد تجویدی و ترانه‌ای از بیژن ترقی در ذستگاه همایون اجرا می‌کند . پدر وی با آگاهی از اثر جدید دختر خود وی را از خانه طرد و از ارث محروم می‌کند بعد از آن وی مدتی را در خانه پسرعمویش که همسر وی هما میرافشار ترانه سرای معروف بودبه سر برد تا آنکه با استاد پرویز یاحقی ازذواج می‌کند.ایشان مدت شش یا هفت سال همسر آهنگساز به نام ایرانی پرویز یاحقی بودند که در این دوره زناشویی آثار ماندگاری با شعرهایی ار بیژن ترقی و آهنگ‌های از یاحقی همچون مرانفریبی هدیه عشق بهار نورسیده مراتنها نگداری پنجره‌ای به باغ گل و... اجرا کرده‌است.

وی بعد از انقلاب چند ماه در زندان به سر بردو با پرداخت مالیاتی معادل سی هزار دلار آزاد وتا اواسط سال شصت خورشیدی در ایران ماند و بعد از گذراندن مزاحمت‌های فراوان با همسر و دختر دو ساله اش به نام هنگامه از مرز پاکستان از ایران خارج شد و از آنجا به اسپانیا و بعد از آن به کاستاریکا در آمریکای مرکزی رفت وی در کاستاریکا دچار افسردگی شدید شد به صورتی که مدت یک سال تحت درمان روان پزشک بود شوهر وی در این میان همسر و دختر خود را ترک و به آمریکا مهاجرت کرد.حمیرا با کمک همسر پسر عمویش هما میر افشار به ایالت کالیفرنیا مهاجرت و کار هنری خود را از سر گرفت.

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۰

تهدیدنامه‌ای از نوع پان‌ایرانیستی

برخی مدعیان پان‌ایرانیسم همچون دیگر پان‌ها و ابزارهای ترویج نژادپرستی و فاشیسم، متکی بر تخطئه و سرکوب مخالف هستند. اینان همچون دیگر تمامیت‌خواهانی که بشر مظلوم در عمر خود دیده، تصور می‌کنند که محققان و مورخان و باستان‌نگاران می‌بایست آلت دست آنان باشند و چیزی بگویند و بنویسند که باب میل و موافق با دکان‌های وطن‌فروشی آنان باشد.
اخیراً یکی از این اشخاص مدعی پان‌ایرانیسم با نام مخفی فرهاد و از پشت نقابی که بر چهره زده، ایمیلی فرستاده و گفته: «در نظر داشته باش مقاله‌ی ویکی کمترین دشمنی است که می‌توانیم در حقت بکنیم. برای لجن مال کردنت ابزارهای دیگری هم هست». سپس در ادامه همان ایمیل مرا تهدید به قتل کرده و ضمن یادآوری «حمام خونی» که در آینده به راه خواهد افتاد، آورده است: «وسط این حمام خون ممکن است کسانی هم یاد تو و امثال تو بیافتند».
این اشخاص بسیار میهن‌دوست و وطن‌پرست، علاوه بر ایمیل بالا، چندین فحش‌نامه و تهمت‌نامه و وبلاگ و صفحات فیسبوک قلابی برای من و به اسم من به راه انداخته‌اند که به راستی شواهد خوبی از آموزه‌های سرکوبگری مبتنی بر حقوق بشر است که لابد از کورش بزرگ آموخته‌اند.
اینها نشانه‌ها و شواهد زنده‌ای است از آنچه تاکنون در باره خطرات آریاگرایی و کورش‌پرستی و ناسیونالیسم کور گفته و نوشته بودم.
اما در پاسخ حضرت ایشان عرض کنم که در فرهنگ ایران مرد در برابر مرد می‌ایستد و با شهامت حرفش را می‌زند. اینکه کسی با هویت مخفی به کسی که هویت واقعی و آشکار دارد، تهمت بزند و تهدید کند و خود را از عاقبت آن محفوظ دارد و مسئولیت عواقب کار خود را به عهده نگیرد، نهایت بی‌شرمی و زبونی است. در فراهان نیز به سگ‌هایی که پشت دیوار پنهان می‌شوند و «پارس» می‌کنند و شهامت دفاع واقعی و نشان دادن خود را ندارند، می‌گویند: «سگ حسن‌پسند»!
اینان باید اطمینان داشته باشند که امثال اینگونه تهدیدها و اوباش‌گری‌ها کمترین تأثیری در آرمان‌ها و نوشته‌های این نگارنده که کوششی برای دستیابی به واقعیت‌های تاریخی و روشنگری در قبال عوام‌فریبی‌های آریاانگاران و کورش‌پرستان است، ندارد و او بیدی نیست که به بادهایی که از «بال مگس» برمی‌خیزد، بلرزد.

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

پنجشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۹۰

خدا زن را آفرید که دوست داشتنی باشد

Bir Kadını Ağlatırken Çok Dikkat Edin,,Çünkü Allah Göz Yaşlarını Sayar; Kadın Erkeğin Kaburgasından Yaratıldı, Ayaklarından Değil,Göğsünden Yaratıldı , Eşit Olsun Diye;...Kolun Biraz Altından Korunsun Diye...Allah Kadını Kalp Hizasından Yarattı SEVİLSİN diye 


وقتی باعث گریه کردن یک زن میشوید دقت کنید چون خدا اشک جشمها را میشمارد ، زن از استخوان جناق سینه مرد آفریده شد،
از استخوان پاهایش نه بلکه از استخوان سینه اش آفریده شده از حقوق برابر بر خوردارباشد از زیر دستهایش آفرید که او را حفظ نماید خدا زن را از اعضای نزدیک قلب آفرید که دوست داشتنی باشد

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

چهارشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۰

Kişi





Kişi var ki, kişidir, amma kişiynən işi yox

Kişi var ki, kişidir, amma kişiynən işi yox
 Kişi var, nakişidir, amma deyir ki, kişi yox
Kişi var, ağzı cırıqdır, sözü dişdən tökülür
Kişi var, ağzı bütövdür, amma bir cüt dişi yox

Kişi var, pullu işi, yaxşı dişi, közdə şişi
 Kişi var, qəlbi kabab, manqalı qüssə, şişi yox
Kişi var, arvadının xeyli vişindən buraxıb
 Kişi var, arvadının dövri-qədimdən vişi yox
Kişi var, Azərbaycanda beşindən biridir 
Kişi var ki, evində biri vardır, beşi yox
O qədim Ankarada Pünhana erkək dedilər
 Kişi bizlərdə imiş, sən demə türkdə kişi yox
(Baba Pünhan)
 
 

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::