«پانایرانیسم در نظر من باید «ایدهآل» و هدف اشتراک مساعی تمام ساکنین قلمرو زبان فارسی باشد در حفظ زبان و ادبیات مشترک باستانی. منظورم اتحاد کلیه ایرانینژادان - فارسها، افغانها،لرهاو آذریها، کردها، بلوچها، تاجیکها و غیره - است برای حفظ و احترام تاریخ چند هزار سال مشترک و زبان ادبی و ادبیات مشترک. هیچ وقت عقلای ایران اندیشه اینکه به خاک کشورهای دیگر تجاوز کنند را در مخیله خود نداشتهاند. همیشه حرف این بودهاست که ما باید از لحاظ ارضی وضع کنونی خود را نگاه داریم و استوار کنیم. پانایرانیسم ما باید جنبه دفاعی و فرهنگی داشته باشد نه تهاجمی. به این معنی که در برابر «پان»های دیگر، مانند پانتورانیسم یا پانعربیسم که قصد تجاوز از حدود ارضی خود دارند، مقاومت داشته باشیم»
نقل قول بالا مربوط به جناب محمود افشار یزدی بنیانگذار حزب پان ایرانیست بود که به صراحت عنوان کرده تجاوز به حریم و تمامیت ارضی دیگر ممالک و کشورها در اندیشه و عقاید پان ایرانیسم جایگاهی ندارد ولی متعاقبا نقشه خیالی این تفکر را که در برگیرنده کلیه مرزهای 5 کشور مستقل امروزی و قسمتهایی از کشورهای خاوردور و آسیای غربی میباشد را در زیر مشاهده میکنید:
محمود افشار یزدی در سال ۱۳۰۴ مجلهٔ آینده را تأسیس کرد در طی مدت انتشار این ماهنامه با حمایت همه جانبه رضا خان و ساپورت مالی از طرف دربار اقدام به نشر مقالاتی اکثرا به قلم خود در باب همسان سازی نژادی و زبانی تمام اقوام ساکن در ایران کرد. نگاهی به مقالات و اندیشههای طرح شده در ماهنامه (و سپس گاهنامه) آینده آشكارا نشان میدهد كه این نشریه، نشریهای روشنفكری در كنار چند نشریه دیگر آن دوران نبوده است. این نشریه آموزش راهكار حكومت كردن بود و طراح سیاستهای استراتژیك حفظ و تقویت قدرت و اتوریته سیاسی نوپای حاكم بر كشور. . بخش زیادی از مقالات آینده را خود دكتر محمود افشار مینوشت. ولی كسانی همچون سید احمدآقا تبریزی، تقیزاده، میرزاحسینخان مهیمن، دكتر مشرف نفیسی (مشرف الدوله)، احمد كسروی، رشید یاسمی، اللهیار صالح و... نیز در شمار كسانی بودند كه با نشریه آینده همكاری داشتند. این افراد همزمان در نهادهای سیاسی نوپای كشور از مجلس تا وزارتخانهها فعالیت داشتند.
ذيلا بخش هايي از مقاله «محمود افشار يزدي» با عنوان «يگانگي ايرانيان و زبان فارسي» كه در ماهنامه «آينده» (شماره ۲ ، سال چهارم، آبان ۱۳۳۸ هجري شمسي) به عنوان “سرمقاله” به چاپ رسيده است خواننده به خوبي درخواهد يافت كه مقصود نويسنده مقاله از «يگانگي ايرانيان»، نه «وحدت و يكپارچگي» آنها، بلكه «يكسان سازي قومي» و «آسيميله كردن» آنها بوده است:
« ….. مسلم است مغولها و تُركهاي وحشي، كتاب و كتابخانه و كتاب خوان و كتاب نويس و كتاب شناس و كتاب دوست، همه را به آتش بيداد بسوختند. شاعر و نويسنده را كشتند و آثار تمدن ايران را تا آنجا كه توانستند نابود ساختند. از آثار هجوم وحشيانه نژادهاي توراتي [منظو نژاد «تُرك» است] كه بيشتر از ديگر خرابي هاي آنها، در ملت ما (؟) اثر گذاشته و چون خنجر زهرآگيني در دل و پهلوي كشور ما فرو رفته، زبان تُركي است كه نه تنها در آذربايجان و زنجان، بلكه تا حدود قزوين و همدان نفوذ كرده، حتي در اندرون كشور، در قلب فارس كه مهد ايران بوده است، سايه هولناك خود را بر سياه چادرهاي ايلات قشقايي و ديگر ايلات، افكنده و همواره چون گاز انبري در شمال و غرب ايران، از قفقاز و آسياي صغير، مخفيانه دهان براي بلعيدن باز كرده است! … » (مقالة “يگانگي ايرانيان و زبان فارسي” نوشتة “محمود افشار”، ماهنامه آينده، شماره ۲ ، سال چهارم، آبان ۱۳۳۸ هجري شمسي)
دانلود سرمقاله ماهنامه آینده با عنوان یگانگی ایرانیان با فرمت پی دی اف
« ….. شايد بگويند: غير از تُركي، زبان ها و لهجههاي ديگري نيز در ايران مرسوم است، از قبيل عربي، تركمني، كردي، بلوچي، لري، گيلكي، مازندراني و جز اينها، پس همه را چگونه مي توان از بين بُرد؟ نخست آنكه، هيچ از اينها، جز چهار تاي اول، زبان يا لهجه اي نيست كه ميان ايران و همسايگانش مشترك باشد تا به نحوي احتمال خطر خارجي برود، و غيز از دو تاي نخست، كه اولي سامي و دوّمي توراني است، كليه زبان هاي ديگر مرسوم در ايران لهجه هاي ايراني [!!!] است، حتي كُردي؛ و هيچ كدام مانند زبان تُركي خطرناك نمي باشد. به اين واسطه، اكنون در درجه اول بايد تمام توجه به طرف آذربايجان معطوف شود. به وسيله راديو، جرائد، مجلات، رسالات و كتب ارزان، بلكه رايگان، با جديت هر چه تمامتر، فرهنگ عمومي را به زبان فارسي در تمام شهرها، دهات و ايلاتِ آنجا دنبال كنند. [محمود افشار در اينجا، در پاورقي چين نوشته است: «به همين ملاحظه، ما قيمت مجله آينده را در آذربايجان و زنجان، چه در گذشته و چه اكنون، با وجود خرج پست سفارشي، ارزانتر از طهران قرار داديم!» ] با تعميم فرهنگ اجباري و مجاني، كم كم در همه نقاط كشور زبان فصيح فارسي، جاي لهجه هاي محلي را خواهد گرفت؛ ولي با زبان تُركي ، مخصوصا كه پشتيباناني در خاج كشور دارد، نمي توان به مدارا رفتار نمود، يعني انتظار كشيد كه به تدريج جاي خود را به زبان اصيل ايراني [منظور «فارسي» است!] بدهد. خلاصه، بايد از حيث لباس، زبان و ديگر جهات، رفع اختلاف نمود و ملت را يكنواخت كرد و ايرانيان را به تمام معني “ايراني” [منظور "فارس" است!] ساخت. … » (همان منبع، صفحه ۱۳۱)
« تيرماه ۱۳۰۴ ، در آغازنامه دوره اول مجله آينده (۳۵ سال پيش)، زير عنوان «مطلوب ما: وحدت ملي ايران»، خلاصه ولي عينا چنين نوشته بودم: “مقصود ما از وحدت ملي ايران، وحدت سياسي، اخلاقي و اجتماعي مردمي است كه در حدود امروزين مملكت ايران اقامت دارند. اين بيان شامل دو مفهوم ديگر است كه عبارت از حفظ استقلال سياسي و تماميت ارضي ايران باشد. اما منظور از كامل كردن وحدت ملي اين است كه در تمام مملكت، زبان فارسي عموميت يابد؛ اختلافات محلي از حيث لباس، اخلاق و غيره محو شود؛ ملوك الطوايفي به كلي از ميان برود، كرد و لر و قشقايي و عرب و تُرك و تُركمن و غيره با هم فرقي نداشته باشند، هر يك به لباسي ملبّس و به زباني متكلم نباشند. به عقيده ما، تا در ايران وحدت ملي از حيث زبان، اخلاق، لباس و غيره حاصل نشود، هر لحظه براي استقلال سياسي و تماميت ارضي ما، احتمال خطر مي باشد. اگر ما نتوانيم همه نواحي و طوايف مختلفي را كه در ايران سكني دارند، يكنواخت كنيم، يعني همه را به تمام معني «ايراني» [منظور «فارس» است] نمائيم، آينده تاريكي در جلو ماست. ….. پس همه بايد يكدل و يكصدا بخواهيم و كوشش كنيم كه زبان فارسي در تمام نقاط ايران عموميت پيدا كند و به تدريج جاي زبان هاي بيگانه [يعني زبانهاي تُركي، عربي] را بگيرد. بايد به وسيله ساختن راههاي آهن، روابط سريع و ارزان ميان نقاط مختلف مملكت دائر نمود تا مردم مشرق و مغرب و شمال و جنوب به هم آميخته شوند؛ بايد هزارها كتاب و رساله دلنشين كم بها به زبان فارسي، به خصوص در آذربايجان و خوزستان منتشر نمود … مي توان ايلات فارسي زبان را به نواحي بيگانه زبان [يعني تُرك زبان و عرب زبان] فرستاد و در آنجا دِه نشين كرد و در عوض، ايلات بيگانه زبان آن نقاط را، به جاي آنها، به نواحي فارسي زبان كوچ داد و ساكن نمود؛ اسامي جغرافيايي را كه به زبان هاي خارجي [!!!] و يادگار تاخت و تاز چنگيز و تيمور است، بايد به نامهاي فارسي برگردانيد؛ بايد مملكت را از لحاظ اداري، مناسب با مقصود، تقسيماتِ جديد نمود و اسامي خراسان، بلوچستان، فارس، آذربايجان، كردستان و غيره را تَرك گفت … » همان منبع، صفحات ۱۳۲ و ۱۳۳)
« بر آنچه سابق گفتم، مي خواهم اين را بيافزايم كه نظام وظيفه، وسيله خوبي براي اشاعه زبان فارسي است. وسيله مؤثر ديگر كودكستان زياد در آذربايجان است. ….. نسبت به آنچه گفته شد، مخصوصا ترويج و تعميم زبان فارسي در آذربايجان و غيره، در عين كوشش و پافشاري، نبايد عمل شديد و بي رويه كرد كه واكنش سخت داشته باشد. … » (همان منبع، صفحه ۱۳۳)
« اگر مردم آذربايجان توانستند روزنامه هاي تُركي را به آساني بخوانند و به تُركي چيز بنويسند و شعر بگويند، ديگر چه نياز ي به فارسي خواهند داشت؟ …… مي خواهم آموزش فارسي را اجباري و مجاني و عمومي نمايند و وسائل اين كار را فراهم آورند ….. برا ي من ترديدي نيست كه بي هيچ زحمت و دردسري براي هيچ كس و مخالفتي از هيچ كجا، به مقصود خواهيم رسيد، بي آنكه آذربايجاني ها احساس كرده باشند، بعد از پنجاه سال، به زبان فارسي … صحبت خواهند كرد. ….. بايد حتما اين كار به دست خود آذربايجاني ها صورت گيرد ….. مطلب از دو حال خارج نيست: يا آذربايجاني، ايراني هست، يا نيست. اگر هست، تُرك نمي تواند باشد (!!!!) ….. آذربايجانيان بـايد خودشـان پيشقـدم شده و زبان ملي خود (!؟) را رواج دهند تا كم كم تُركي كه خارجي است (!!!)، برود ». (“يگانگي ايرانيان و زبان فارسي”، دكتر محمود افشار، مجله آينده، سال ۱۳۷۷ ، تهران)
میتوانید نسخه کامل مقاله افشار یزدی منتشرشده در ماهنامه آینده با عنوان « یگانگی ایرانیان و زبان فارسی » را از اینجا دانلود کنید
نماد درفش
از نظر طرفداران اندیشه های محمود افشار و حامیان پان ایرانیسم که همیشه ادعا دارند این حزب تنها حالت دفاعی دارد !! پاکسازی زبانی و قومیتی، مهاجرت دادن اجباری اقوام، تصویب بودجه برای مقابله فرهنگی با قومیت ها و ممنوعیت آموزش زبان های غیر فارسی و فاشیسم اموری منطقی و طبیعی هستند!
از غرائب روزگار نيست كه صاحب چنين انديشه هاي نژادپرستانه، و اعقاب و انصار و همفكران معاصرش، با همه اين احوال، بي شرمانه دم از «دموكراسي»، «حقوق بشر»، «آزادي»، «برادري» و «وحدت و يكپارچگي» مي زنند؟!!