یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۰

معرفی بعضی از بازیهای محلی اذربایجان

 بعضی از بازیهای محلی اذربایجان:


قیش گوتدی: به این صورت بود که افراد به تعداد مساوی تقسیم می شدند و دایره بزرگی می کشیدند و گروهی در بیرون دایره و گروهی نیز درون دایره می ایستادند و گروه داخل دایره نگهبان کمربندهایی بودند که روی زمین می گذاشتند و افراد بیرون سعی می کردند کمربندها را بردارند و گروه داخلی مانع از این کار می شدند و با زدن لگد به پای افراد بیرونی آنها را می سوزاندند و افراد بیرونی با برداشتن کمربندها به کمربندهای دیگر داخل دایره میزدند تا آنها را بردارند و تا برداشتن همه کمربندها این کار ادامه می یافت و بعد از برداشته شدن همه کمربند ها افراد داخل دایره کتک مفصلی از افراد بیرونی به وسیله کمربندهایی که برداشته بودند می خوردند تا اینکه افراد داخل بتوانند به پای افراد بیرونی لگد بزنند و آنها را بسوزانند.

گیزدیلین پاچ: این بازی به وسیله چند نفر انجام می گرفت به این صورت که یکی چشم خود را در محل مشخصی می بست و بقیه افراد قایم می شدند اگر همه افراد زودتر از فردی که چشم خود را بسته بود به محل مورد نظر می رسید و کلمه "شوبه" را می گفت فردی که چشم بسته بود این کار را دوباره تکرار می کرد تا اینکه یک نفر از قایم شدگان را پیدا می کرد و زودتر از او "شوبه" می گفت و فرد پیدا شده چشم خورد را می بست و این کار ادامه می یافت.
تپیک دو گوش : بازیگران دو دسته می شوند و روبروی هم می ایستند و بعد یک زانو را خم کرده روی یک پا هجوم می آورند و با زانوی خم شده همدیگر را می زنند . دسته ای برنده است که تعداد تلفاتش کم باشد.
مره: در یک زمین مسطح شش تا چاله "مره" می کندند طوری که مره ها دو به دو سه ردیف را درست بکنند.دو بازیگر در دو طرف مره ها می نشینند و به هر مره هفت سنگریزه می ریزند. بازیگر اول سنگ"مره"ی اول خود را برداشته به "مره"های دو تا دوتا می اندازد و می گوید:"دای-دایلاغ-مه تک - بی تک" و سنگ بی تک به هر چاله که افتاد سنگهای آن چاله تصاحب می کند. بازی یه این ترتیب ادامه پیدا می کند . منتهی اگر سنگ "بی تک" توی "مره"ی خالی بیفتد بازیگر می سوزد و نوبیت بازیگر دوم می رسد. وقتی یک مره پرپر شد یکی از بازیگرها با صدای بلند می گوید:"چوش" و آن مره از بازی خارج می شود و بازیگر دیگر حق ندارد روی آن مره "بی تک" بیاندازد.
آخر سر بازیگر برنده به سنگریزه هایی که برده فال می گیرد. بدین ترتیب که سنگ اول را از بالای شانه راست و سنگ دوم را از بالای شانه چپ به پشت سر پرتاب می کند و به ترتیب می گوید:"به بهشت خواهم رفت – به جهنم خواهم رفت – دختر می گیرم – بیوه می گیرم و. . . " سنگ آخر از بالای شانه راست یا چپ انداخته شود طرف خوشحال یا دلگیر می شود.

دین گیلیم قوز (الله کلنگ) : یک سنگ مناسب بزرگ پیدا کرده روی آن به تخته چوب می انداختند بطوری که سنگ در وسط تخته چوب قرار گیرد و دو نفر هم وزن یکی در یک طرف چوب و دیگری در طرف مقابل می نشست و به مانند الله کلنگ امروزی بازی می کردند.

بش داش: در این بازی که بیشتر دخترانه است دو نفر پنج سنگ کوچک(تقریبا به اندازه فندق) را انتخاب می کنند ابتدا سنگها را به زمین می اندازند یک نفر در پنج مرحله:
1- سنگها را یک یک با انداختن سنگ دیگر به هوا بر می دارد. اگر سنگ به زمین بیفتد طرف می سوزد.
2- سنگها را به زمین می اندازند و دو تا دوتا با انداختن سنگ برمی دارند.
3- سنگها را به زمین امی اندازند سه سنگ را یک بار و سنگ چهارم را نیز دوباره با انداختن سنگ برمی دارند.
4- سنگها را به زمین می اندازند و این بار نیز چهار سنگ را یکجا با انداختن سنگ پنجم بر می دارند.
5- در این مرحله سنگها را به زمین می اندازند و یکی را برداشته و با انداختن آن به هوا سنگ دیگری بر میدارند و با انداختن دو سنگ به هوا  سنگ دیگری را برداشته و همزمان با آن یکی از دو سنگ در دست را به زمین می گذاردو بعد از این کار سنگها را با انداختن سنگی از زمین بر می دارند.
در مرحله پایانی هر پنج سنگ را باهم به هوا پرتاب می کنند و با پشت دست می گیرند(در اصطلاح به اینکار "خم" گفته می شود)  و هرچه سنگهای بیشتری با  پشت دست گرفته شود طرف برنده می شود و تعداد خم ها تعیین کننده برنده بازی است.

بی گیزیر: وسیله این بازی شلاق و عاشیق (استخوان آرنج گوسفند یا گوساله ) است و تعداد بازیکنان این بازی هر قدر بیشتر باشد شیرین تر می شود . به این ترتیب که مهره"عاشیق" تعیین کننده شخصیت افراد در بازی با انداختن آن است. این مهره دارای شش وجه بوده که دو وجه پهن دارد که یک طرف که تقریبا شکل محدب دارد پوچ(جیک) وآن طرف آن که تقریبا مقعرشکل است دزد(بوک) و قسمت ایستاده دراز تقریبا مقعر(توخان) گیزیر قسمت تقریبا محدب آن بی (بیک) می باشدو بقیه قسمتها هر کدام به ترتیب گیزیر 7 ساله و بی 7 ساله می شود که مرحله هفت به ندرت اتفاق می افتد و به مهارت کامل نیاز دارد.
با انداختن عاشیق که نقش افراد تعیین می شود بی(بیک) دستور دهنده و گیزیر اجرا کننده می باشد. گیزیر با گفتن:"بییم بییم بیر اوغرو توتمیشام دستور ندی؟" که بی یا دزد را می بخشد و یا دستور چند ضربه شلاق به وی می دهد و هر کس مهارت کمتری در انداختن عاشیق داشته باشد بیشتر دزد می شود و شلاق بیشتری می خورد.

چیلینگ آغاج: وسایل این بازی عبارت است از یه چوب حدودا 50-60 سانتی متری و یک چوبک (چیلینگ) حدودا 20 سانتی متری. در این بازی ابتدا همانند نقطه پنالتی یک نقطه معین می کنند و بسته به توافق افراد در فاصله معینی از نقطه خطی می کشند . بازیکن  چیلینگ را باید طوری پرتاب کند که به آن طرف خط برسد اگر نرسید طرف می سوزد. بعد از این مرحله بازیکن باید با چوب به چیلینگ روی زمین ضربه زده و آن را بلند کرده و باز هم با چوب به آن ضربه بزند در اینجا بازیکن سه بار فرصت دارد اگر نتواند می سوزد هر چقدر چیلینگ فاصله بیشتری طی کند طرف امتیاز بیشتری کسب می کند. حال اگر یک بازیکن بتواند به چیلینگ سه بار ضربه بزند یعنی اول از زمین بلند کند بعد یک ضربه ماهر به طرف بالا و سپس یک ضربه محکم به چیلینگ بزند مقدار فاصله طی شده با چیلینگ اندازه گیری می شود در غیر  اینصورت اگر فرد فقط با دو ضربه چیلینگ را پرتاب کند فاصله با چوب اندازه گیری می شود . این فاصله از نقطه شروع تا محل افتادن چیلینگ است.

ماچالیشقا(خی خی = لی لی): دایره بزرگی روی زمین می کشند و بازیگران دو دسته می شوند. یک دسته داخل خط و دسته دیگر بیرون خط می ایستند. یک نفر از دسته دوم داخل خط می آید و با یک پا بازیگران داخل خط را دنبال می کند و به هر کس که دست بزند می سوزد و از دایره خارج می شود. دسته برنده داخل خط می ماند و دسته بازنده بیرون خط می رود و بازی ادامه می یابد.

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

۳ نظر:

  1. بدی تمام این بازی ها (و همینطور بازی های نقاط دیگر ایران!) این هست که زن توش نیست. کلا زن حذف شده!!!!

    پاسخحذف
  2. بدی تمام این بازی ها (و همینطور بازی های نقاط دیگر ایران!) این هست که زن توش نیست. کلا زن حذف شده!!!!
    -------------
    عجب خوب گفتی رفیق.....!!!

    پاسخحذف
  3. دوستان عزیز بازیهایی وجود دارند که مختص زنان و دختران است مانند باشلان كاوي
    در زبان تركي « باش » به معناي « سر » و « کاو » « زدن و گذاشتن » است. « باشلان كاوي » بيشتر در فصل زمستان در بام خانه ها و يا در محوطه وسيعي بيرون از خانه اجرا مي شد.

    پاسخحذف