جامعه ایرانی با تمام مردمان و فرهنگ های متنوعی که دارد از دیرباز به
جهت عقب ماندگی اقتصادی و فرهنگی ،شاهد بروز نوعی خودباختگی و بی هویتی بوده است.مردمی
که همیشه با تکیه بر تاریخ خودساخته 2500 ساله و فخرافراط گونه و بیجا بر آن ،به
نوعی خودبرتر بینی تاریخی ، فرهنگی وحتی نژادی دست یافته است .مردمان فارس این
خصوصیات را یدک میکشند و تمایل بسیاری به تملق و چاپلوسی دیگران نسبت به خود را دارند.بر
این اساس در لابه لای تاریخ گذشتگان و رویدادهای بزرگ و کوچک ، مواضع مختلفی نسبت
به ایرانیان (فارسیان)وجود دارد.این مواضع نسبت به همان مردم پارس در گوشه های
تاریخ گنجانده شده اند.بسیاری از این مواضع خلاف واقع ، به جهت وجود نوعی چاپلوسی
در متن آنها،در نزد خود این مردم صحیح شمرده شده و به عنوان اسناد راستین تاریخی
به حساب آورده شده و میشوند.صاحب اینگونه مواضع نیز به عنوان قهرمان و اسطوره ملی
مدال شجاعت دریافت میکنندد.اما در مقابل ، آن دسته از اسناد و مواضعی که با تکیه
بر حقایق چهره واقعی اجداد این مردمان را برملا میکردند،دروغ و جعلیات قلمداد
میشدند.به اقتضای تاریخ کهن که اکثریت جوامع و تمدن ها از فرهنگ انسانی و شهرنشینی
به دور بوده اند و در پی کشورگشایی و خون و خونریزی چهارگوشه دنیا را طی کرده اند
اجداد این مردمان نیز از دیگر تمدن های بشری استثنا نبوده اند.حال بنابر گفته بسیاری
از مورخین بزرگترین امپراطوری تاریخ متعلق به همین تمدن پارس بوده پس نمیباست تصور
کرد این وسعت قلمرو امپراطوری بدون جنگ و سرکوب و خون ریزی میسر شده باشد.در طول
این دوران از گذشته تا به امروز خود این قوم بر این باورند که نمادی برای انسانیت
و فرهنگ مدرن دیگر ممالک اند.
حال و روز این روزهای جامعه فارسیزه شده ایران نیز
بدین گونه در حال پیشروی است.شاید بتوان به صراحت گفت اعتماد به نفس بیش از حد و
تکیه بر گذشتگان خیالی و همچنین فرهنگ های اکتسابی اجدادشان عامل اصلی این نوع
خودبرتر بینی به حساب بیاید.این کشور در طول تاریخ معاصرش حکومتهای بسیاری به خود
دیده که اکثر قریب به اتفاق اش با قدرت مرکزی فارس همراه بوده است.قدرت مرکزی ای
که به پشتوانه یک اقلیت و زبان و نژاد آن تمامی ملیتها و فرهنگ ها و تواریخ منحصر
به فرد هر کدام از این ملیتها را مصادره کرده و دست به ملت سازی جعلی به نام
ایرانی کرده است.در این مورد خاص نیز هر رفتاری از این قوم دراقلیت فارس سر میزند
به حساب کل جامعه با تمام ملیتهای آن تعمیم داده میشود.میل به خودبرتربینی نژادی و
عطش برای چاپلوسی و دروغ و ریا در خون این مردم ریشه دوانده تا جایی که کسی بر
خلاف این میل،حرکت کند مزدور و ضدوطن شناسانده میشود.در همین اواخر سرمربی تیم ملی
ایران که از قضا مدتی است ساکن ایران بوده و با مردم به اصطلاح آریایی آن معاشرت
داشته از این میل آگاه شده و چنان رگ غیرتش برای ایران و ایرانی بیرون زده شد که
هنوز هم هفته هاست واکنش ورزشی ایشان در برابر یک مربی بیگانه تیتر خبرگزاری ها و
محافل خودمانی این مردم شده است.از این واکنش دفاعی جناب مربی نوعی نماد وطن دوستی
ساختند و به مخاطب عام تحویل دادند.در همین حین نیز مربی ایتالیایی والیبال ایران
ادعایی جالب و کاملا عجیب نمود که در راستای همان واکنش مربی فوتبال بود.ایشان نیز
با صراحت تمام و بدون هیچگونه حس وقاحت،عنوان کرد که "ایرانی ها،عرب نیستند و
متمدن تر هستند.ایرانی ها را عرب خطاب نکنید"!!
این ادعای نژادپرستانه، کاملا وقیحانه به مانند نمونه قبلی اش به
عنوان نوعی انساندوستی و وطنپرستی تعریف شد و برخی از تاریخ پرستان را کیفور
کرد.حال دو مربی غیرایرانی که پس از مدتی اقامت در جامعه ایران لب به چنین سخنانی
گشوده اند به نظرتان آیا باز چنین مطالبی را در یک جامعه سالم اروپایی و یا
آمریکایی به زبان می آوردند و یا اینکه چنین سخنانی مختص ایران و جامعه
ایرانیست؟مصداق وطن پرستی در جامعه فارس ایران همینگونه است که این دو فرد بدان
عمل کرده اند.یعنی همان تعریف و تمجید و چاپلوسی از فرهنگ و تاریخ خیالی.باید دید
که مردم و ممالک دیگر نیز در خصوص فرهنگ و تاریخ ایران و ایرانی چنین قضاوت میکنند
یا چیزی خلاف این خواهد بود.
در پایان چندین لینک خبر ، تصویر و ویدئو از این واکنش ها و وطنپرستی ها پیوست میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر