یکشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۹۰

پان تركيسم يا پان فارسيسم كدام يك توهم است و كدام يك واقعيت دارد؟

مقدمه :  گاها به دليل شانتاژها و تخريبات صورت گرفته از طرف نيروهاي انحصارگرا و توتاليتر مخالف جنبش هويت طلبي آذربايجان ، يا به دليل روش هاي تبليغاتي غلط برخي فعالين حركت ملي آذربايجان و نيز حضور برخي نيروهاي تندرو و افراطي در اين جنبش ، اين شائبه در ذهن برخي از هموطنان فارسي زبان شكل مي گيرد كه حركت ملي آذربايجان،حركتي پان تركيستي ، افراطي و غير دموكراتيك مي باشد .

 اين در حاليست كه دقيقا بر خلاف اين باور غلط  ، حركت ملي آذربايجان چه از نظر ماهوي و چه از نظر شكلي ، حركتي طرفدار عدالت  آزادي و دموكراسي بوده و براي تمامي انسانها اعم از ترك و كرد و فارس ، عرب و عجم ، مسلمان و غير مسلمان  و از هر نژاد و زبان و فرهنگي كه باشند ، معتقد به حقوق انساني برابر و حق تعيين سرنوشت ملي  مي باشد. 
.
مفهوم پان ، اهداف و نتائج حاصله :  
.
 پان و انديشه هايي كه با پيشوند پان در كشورها و جوامع مختلف  تبليغ  و ترويج ميشوند ،به معني همه ، عموم ، سرتاسر ،كل و همگاني بوده و انديشه هايي كه با پيشوند پان شكل گرفته اند، خواهان  حذف فيزيكي يا هويتي اقوام و ملل ديگر و استحاله يا جايگزيني آنها  با قوم و ملت حاكم و يا اتحاد ملل و جوامع  داراي ريشه واحد قومي ، زباني و نژادي  مي باشند .
 .
اين اقدام ضد انساني عموما توسط قوم ، ملت يا نژاد حاكم و مسلط عليه اقوام و ملل تحت سلطه و با بهره گيري از ابزارهاي نظامي، سياسي ، آموزشي و تبليغاتي و … اجراميشود. 
.
حذف فيزيكي : 
.
 نسل كشي  و ژنوسايد راهكار اصلي حذف فيزيك مي باشد كه نمونه آن را در جنگ جهاني دوم از طرف آلمانهاي نازي عليه يهوديان و در اواخر قرن بيستم در يوگسلاوي از طرف صربها عليه مسلمانان و در روسيه عليه تركان مسلمان چچن و در فلسطين از سوي صهيونيست ها عليه اعراب مسلمان شاهد بوده ايم . 
. 
در اكثر موارد به دليل كثرت جمعيتي جوامع  تحت سلطه ، حذف فيزيكي عملا غير ممكن بوده و با عكس العمل شديد ملل ديگر يا جوامع ديگر ياملل مغلوب و تحت سلطه روبرو شده و به جنگ داخلي يا بين المللي گسترده تبديل ميشود . زياده خواهي هيتلر و موسيليني در اروپا و ژاپن در شرق دور كه با عكس العمل ملل ديگر روبرو شده ، منجر به جنگ جهاني دوم ( بزرگترين تراژدي تاريخ بشر ) گرديد ، از نتائج توسعه انديشه پان در جوامع فوق بود .
به عبارتي ،حذف قوم و ملت مغلوب و تحت سلطه غير ممكن يا بسيار پر هزينه مي باشد .
. 
حذف فرهنگي –  هويتي :
.
بنابر اين رهبران و نخبگان پان و تماميت خواه قوم و ملت  غالب و مسلط ، از روشهاي نرم و به ظاهر بدون خشونت يا با ضريب خشونت پايين براي حذف ملت محكوم استفاده ميكنند به اين شكل كه با تكذيب و تخريب تاريخ و زبان و فرهنگ ملت و قوم تحت سلطه ، هويت آن ملت كه وجه مايز و شناساننده آن ملت و قوم است را از بين مي برند و ملت تحت سلطه به مرور زمان درون  ملت حاكم هضم و جذب  و استحاله شده و از صفحه تاريخ حذف مي گردد .  
. 
اينجاست كه مفاهيمي چون آسيميلاسيون ، اليناسيون ، خود كشي فرهنگي و ژنوسايد فرهنگي معني و جايگاه پيدا ميكنند .
 اليناسيون : به معني از خود بي خود و بي گانه شدن و فراموش كردن خود و تاريخ ، زبان و فرهنگ خود و نهايتا  خود را در قالبي ديگر ديدن است . 
. 
خود كشي فرهنگي : نفي و تكذيب به ظاهر ارادي هويت خود و احساس نفرت و دشمني نسبت به نياكان و ريشه هاي تاريخي خود ناشي از حس حقارت و خود كم بيني ملي مي باشد . 
. 
آسيميلاسيون : پروسه و پروژه آسيميلاسيون به معني شبيه شدن به ظاهر ارادي ( و در اصل غير ارادي ) اعضاي جامعه تحت سلطه به جامعه و ملت  مسلط از نظر هويتي در اثر حذف هويت مادري و جايگزيني آن با هويت قوم يا ملت مسلط مي باشد . 
. 
همچان كه اشاره كردم اين فرآيندها در ظاهر پروسه اي بوده و به اراده خود افراد رخ مي دهد در حالي كه عملا پروژه اي است كه دقيقا از سوي نحبگان ملت حاكم طراحي و به اجرا گذاشته شده و اعضاي جوامع مغلوب و  تحت سلطه نه به اراده خود بلكه ناخودآگاه گرفتار شده و در آن مسير حركت مي كنند. 
. 
اين پروزه زماني با موفقيت به پيش ميرود كه نخبگان جوامع مسلط از تمام ابزارهاي رسانه اي ، آموزشي ، سياسي ،اقتصادي و … بهره برده و پروژه تخريب ، تحقير  و تكذيب زبان و فرهنگ و تاريخ ( عناصر هويت ساز)ملل و جوامع  تحت سلطه ، طبق برنامه اجرا شده و بسترسازي هاي لازمه رخ دهد .  
. 
اين بستر سازي در دراز مدت باعث مي شود كه اين پروژه به يك پروسه اجتماعي تبديل شده و در ناخودآگاه جمعي  هر دو طرف ( جوامع  مسلط و ملت تحت سلطه ) نهادينه شده به فرهنگ عمومي تبديل شود . در اين حالت حتي اگر نخبگان و حكام جديد نسبت به باور پان بي تفاوت باشند ، به دليل وجود همين بسترسازي قوي ، جريان حذف هويتي جوامع تحت سلطه ادامه خواهد يافت  چرا كه باور به برتري و مهتري قوم مسلط و كهتري قوم تحت سلطه به يك باور عمومي تبديل گشته است و همچون بيماري واگيردار به اپيدمي تبديل گشته است . 
. 
به اين ترتيب قتل عام و ژنوسايد فرهنگي تبديل به پروسه و فرآيندي ناخودآگاه گشته و با تداوم آن ممكن است به حذف تاريخي ملل و جوامه تحت سلطه منجر گردد . 
. 
پروسه اي كه در جنوبغرب ايران عليه اعراب و در غرب به خصوص كرمانشاه عليه كردها و در شمالغرب به خصوص همدان و قزوين و تاحدودي زنجان عليه تركها تداوم دارد.    
 . 
به عبارتي ، وقتي فرهنگ و زبان و تاريخ  ملت و قوم تحت سلطه تكذيب و تخريب و تحقير گرديد ، اعضاي اين جوامع چون احساس و خود كم بيني ميكنند و به اين باور مي رسند كه چيزي براي ارائه دادن و افتخار كردن ندارند بيش از پيش دچار عقده حقارت و خود كم بيني عمومي ميگردند . نهايتا توسعه و تشديد اين حس حقارت و تداوم آن  طوي بازه زماني نسبتا طولاني باعث ميشود كه اعضاي ملت تحت سلطه كه عموما از نظر سياسي و به خصوص اقتصادي نيز محروم و ضعيف نگه داشته شده اند يا تضعيف گشته اند ، بيچارگي و حقارت و ذلالت خود و عدم توسعه خود را ناشي از  ضعف و كاستي هاي فرهنگي و تاريخي و هويتي خود بدانند . 
. 
نتيجه معلوم است : 
. 
آنان براي اينكه خود را از شر اين عامل بدبختي ( كه در اصل توهمي ساخته و القا شده از طرف قوم حاكم است ) نجات دهند و از شهروندي بي تمدن و فرهنگ ودرجه دو ( به زعم خود ) به شهروندي متمدن و بافرهنگ و درجه يك تبديل شوند دست به خود كشي فرهنگي زده و با كنار گذاشتن ( به ظاهر ) ارادي فرهنگ و زبان مادري و نفي گذشته و تاريخ خود ، هويت ملي – قومي خود را از دست داده  و به فرهنگ و زبان  ملت غالب روي آورده و به جاي افتخار به تاريخ و گذشتكان خود به تاريخ ملت حاكم (كه خوب يا بد تعلقي به آن ها ندارد يا تعلقشان به آن محدود است )  افتخار كنند بدين ترتيب فرآيند اليناسيون و بيگانه شيفتگي و خود را در بيگانه ديدن دخ داده و به دنبال آن آسميلاسيون و شبيه سازي هويتي شكل گرفته و نهايتا  و به مرور زمان در درون ملت حاكم و مسلط استحاله و هضم و جذب ميشوند بنابر اين : 
. 
انديشه پان به ملت يا قوم سلطه گر كه داعيه عام بودن و كلي بودن دارد ، برازنده است .  
. 
ملت تحت سلطه كه در خطر نابودي هويتي است ، چگونه و با چه ابزار و امكاناتي ميتواند ملل ديگر را در خود آسيميله كرده و فرهنگ و زبان  و هويت خود را به آنان تحميل كند؟؟  
. 
با رجوع به تاريخ معاصر ايران كاملا شفاف ميشود كه چه كساني را پيشوند پان زيبنده است و چه كساني را نيست . اما در عمل همان اجرا كنند گان اين پروژه صفت خود را به ديگران نسبت داده و هويت طلبان ملل مغلوب را به پان بودن متهم مي كنند تا هم خود را از فشار افكار عمومي و آزادي خواهان حفظ كنند و هم وسيله اي براي سركوب هويت طلبان بيابند. 
. 
تا قبل از به قدرت رسيدن پهلوي در ايران ، اين كشور به نام ممالك محروسه ايران شناخته ميشد و با وجود اينكه اجداد قاجار ترك زبان بودند ، عملا زبان فارسي بعنوان زبان رسمي مورد استفاده و آموزش و تروج قرار گرفت هرچند كه زبانهاي ديگر از جمله عربي و تركي هم آزاد بوده و آموزش داده مي شدند .  
. 
با قدرت گيري پهلوي، سياست يك زبان،يك ملت و يك پرچم پيش گرفته شد . 
. 
روشنفكران و نخبگان و طبقه حاكمه ايران با الگو برداري غلط از ناسيوناليسم قومي اروپاييان پروژه ملت سازي را كه در غرب پروسه اي تاريخي – طبيعي و نه اجباري و مونتاژي بود  ، پياده كردند . در اين راستا از الگوي آلماني ملت كه به زبان و فرهنگ و دين و تاريخ مشترك براي ايجاد دولت – ملت تاكيد داشت تاكيد كردند در حاليكه براي جامعه كثير الملله و چند فرهنگي ايران اصلا مناسب نبود و از الگوي فرانسوي دولت – ملت كه به اراده و خواست عمومي مردم براي ايجاد دولت – ملت تاكيد ميكرد ، غافل شدند و چون با حقيقت كثير اللگي ايران روبرو شدند ، به ناچار سياست حذف ملل غير فارس به خصوص تركان و اعراب را پيش گرفتند .  
. 
و در كمال وقاحت درنوشته هاي خود به صراحت اعلام داشتند كه بايد زبان تركي و عربي حذف گردد و تركان  و اعراب ايراني ، فارسيزه شوند .
(در اينخصوص مراجعه شود به كتابهايي چون «ناسيوناليسم در ايرا ن» و «قتل اتابك» و «نشريه آينده» و نيز كتب كسروي و نوشته هاي محمود افشار و تقي زاده و …  ) 
. 
انان در ارائه راهكارهاي فاشيستي تا بدانجا پيش رفتند كه اعلام كردند بايد كودكان خانواده هاي ترك زبان از خانواده هايشان گرفته شده به دست خانواده هاي محترم فارسي داده شود تا از كودكي به فارسي تربيت شوند ( كتاب قتل اتابك نوشته شيخ الاسلامي ) . 
. 
در مدارس صندوق جريمه گذاشتند كه هر كودكي به تركي سخن گويد جريمه شود و  سخن گفتن به زبان مادري همچون دزدي ، عملي شنيع  و جرم محسوب شده و مستوجب مجازات بود .  
. 
از سوي ديگر به تحريف تاريخ دست  زده و اعلام داشتند كه آذربايجان قبلا فارسي زبان بوده و تحت تاثير حمله مغول و تركان ، تركيزه شده است و نگفتند كه اين تركان كه از نظر آنان وحشي و بربر بودند و از دانش و علم و كتاب و آموزش و رسانه هاي جمعي از قبيل راديو و تليزيون بي بهره ، با كدام ازار فرهنگي و آموزشي و رسانه اي موفق به تركيزه كردن ميليونها آذربايجاني گشتند در حاليكه دولتهاي فارسگرا در طول صد سال اخير با دهها ابزار و ميلياردها تومان هزينه ، موفق به تغيير زبان آذربايجانيان ترك زبان نگشته اند .  
. 
آنان اسامي تاريخي و تركي مناطق ترك زبان را حذف كردند و اسامي بي ريشه و بي معنا و ساختگي  فارسي برايشان گذاشتند ، سرشماري اذربايجان را خرشماري نام نهاند و تركان را حقير و احمق و در حد حيوانات كم شعور و نفهم و زمخت معرفي كردند و …. 
. 
اين سياستها ( تخريب و تكذيب و تحقير ) دقيقا در راستاي ژنوسايد و قتل عام فرهنگي صورت گرفت تا تركان آذربايجان دست به خود كشي فرهنگي زنند  و نهايتا  پروژه اليناسيون و آسيميلاسيون با موفقيت پيش برده شده ،  ملت ترك زبان آذربايجان در ميان ملت فارس استحاله شده و جزئي از آنان گردند . 
. 
مراحل  حذف غيرفيزيكي تركان در ايران :  
. 
1 -تخريب و تكذيب هويت تركان 2 - اليناسيون و از خود بيگانگي  3 – خودكشي فرهنگي 4 –  آسيميلاسيون و استحاله درميان  فارسيان
.  
پيش برندگان پروژه فاشيستي و ضد انساني حذف تركان و اقوام تحت سلطه در ايران كمي انصاف و شرف داشته باشند  
. 
اگر دين نداريم لااقل آزاده باشيم
 . 
دوباره تكرار ميكنم آنان پان فارسيست هستند يا هويت طلبان مظلوم ترك و كرد و عرب كه چيزي جز حفظ فرهنگ و تاريخ و زبان خود نمي خواهد ؟؟؟
 . 
فعالين ملي آذربايجان كي و كجا خواستند كه برادران فارسي زبان و يا ديگر هموطنان غير ترك زبانشان تركيزه شده و در ميان تركان استحاله شوند ؟؟؟
 . 
هويت طلبان آذربايجان به تمام ملل و اقوام ايراني با هر فرهنگ و زبان و هويتي كه دارند و به هر دين و آييني كه معتقدند و از هر جنس و قشر و طبقه اي كه هستند، احترام ميگذارند چراكه اساس قضاوت و داوري را بر انسانيت انسان گذاشته اند و  فرهنگ و زبان و هويت هر انساني را جزيي از انسانيت آن انسان دانسته و نه در كلام كه در عمل به آن احترام گذاشته اند .
 . 
اگر از انسان تاريخ و گذشته نياكاني اش ، زبان و فرهنگ و آداب و سنن اش و هويت انساني اش را بگيريم ، فرق انسان با ماشين و كامپيوتر يا حيوان  در چه خواهد بود ؟؟
.  
فقط در توليد مثل و خوردن و خوابيدن و … 
. 
خور و خواب و خشم و شهوت ،  اين است نشان آدميت ؟؟؟ 
. 
ضمنا اين حركت كه براي احقاق حق تعيين سرنوشت انسانها تلاش ميكند دقيقا به خاطر همين انديشه انسان محورانه اش ، ذاتا طرفدار دموكراسي و حقوق بشر است . 
. 
مگرخواست اساسي دموكراسي چيزي جزحق انتخاب و تعيين سرنوشت و برابري است؟  
. 
حركت ملي آذربايجان طرفدار كثرت گرايي ،پلوراليسم و تمركز زدايي مي باشد همان چيزي كه دولتمردان ما به اجبار جهت جلوگيري از توسعه بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي و …  در صدد عملياتي كردن آن مي باشند . 
. 
اين حركت به هيچ وجه در صدد حذف  و نفي هيچ  قوم و قشر و گروه ديگري  نيست و با انحصار گرايان توتاليتر و تماميت خواه ضد دموكراسي و نژاد پرست مخالف بوده و هست . 
. 
مخلص كلام اينكه انديشه پان چه به شكل پان تركيزم و چه به شكل پان فارسيسم يا پان عربيسم به خاطر اينكه به حذف ملل ديگر مي انديشد و خواهان سلطه و غارت ديگران است فاشيستي و ضد انساني بوده و غير قابل قبول  و مردود است . 
. 
اين انديشه نژاد پرستانه يا قوم گرايانه افراطي و شووينيستي در طول تاريخ جز جنگ،بدبختي ، ويراني و تباهي چيزي به ارمغان نياورده و همواره عامل اصلي دشمني و عداوت ميان ملل و اقوام گشته و آتش جنگ و خشونت را شعله ور كرده است. 
. 
حمله صدام دجال به ايران در راستاي همان انديشه احمقانه پان از نوع عربيستي شكل گرفت كه نتيجه اش كشته شدن دو ميليون انسان  و آواره و زخمي  شدن ميليونها اسنان و وارد شدن چند هزار ميليارد دلار خسارت به هردوكشور گرديد سرمايه عظيمي كه ميتوانست صرف عمران و توسعه اين جوامع در حال توسعه گردد .صدام  نهايتا به خاطر حمله اش به كويت كه باز از زياده خواهي اش نشات ميگرفت ، به دست ظالمي ديگر سرنگون و توسط  همين مردم عراق (كه ظاهره ادعاي تعالي و توسعه اش را داشت )، به دار مجازات آويخته شد و براي ملت عراق نيز جز ويراني و بدبختي چيزي به ارمغان نياورد .
 . 
هيتلر نيز براي آلمان ارمغاني بهتر نداشت . در جنگ جهاني دوم بيش از شش ميليون آلماني كشته شدند و در كل نزديك به شصت ميليون انسان به كام مرگ رفتند و خود هيتلر(كه مظهر و رهبر و مروج پان ژرمنيسم و  وفاشيسم ونژادپرسني بود) پس از شكست به دست خود به حيات منحوسش پايان داد و زمين از شر و جودش پاك شد . 
. 
عاقبت كار ميلوشويچ و  ديگر تجاوزگران پان نيز چيزي جز بدبختي و ويراني و نابودي براي ملت خود و ديگر ملل جهان نبود. 
. 
فعالين حركت ملي آذربايجان و هويت طلبان اقوام ايراني كه يك قرن تحت ظلم و جور پان فارسيسم و ناسيوناليسم تجاوزگر فارسگرا بوده اند و طبعا تبعات انديشه هاي نژادپرستانه را ديده اند ، نه تنها از اين انديشه پيروي نمي كنند بلكه بزرگترين دغدغه شان رفع ستم  قومي و پان فارسيسم و رفع تبعيض و ايجاد عدالت و برابري ميباشد .  
. 
مردم سالاري و دموكراسي،محوراصلي حركت ملي آذربايجان است تاريخ گواه برادعاست كه آذربايجان مهد دموكراسي و آزادانديشي بوده و هست . 
. 
ملت آذربايجان كه فرزندان ستارخان و بابك خرمدين اند،  تاريخ خود را خوب ميشناسند و همواره عليه تجاوز و استعمار بيگانه و استبداد و ديكتاتوري  داخلي جنگيده اند خياباني ، ثقه الاسلام  ، محمد تقي خان پسيان ، انجمن غيبي و مجاهدان راه مشروطه و انقلاب 57 و هزاران شهيد و جانباز و آزاده دفاع مقدس بخشي از مجاهدات اين ملت در راه آزادي و رهايي كشور و رفع تبعيضات نسبت به تمام اقوام و ملل و اقشار و طبقات  مي باشد هم اكنون نيز تنها راه نجات خود و كشور را در دموكراسي و مردم سالاري ميدانند وباور دارند كه تامين  عدالت، آزادي ، حقوق بشر و نهايتا توسعه پايدار و رشد همه جانبه ملل در سايه قدر نهادن به انسان و انسانيت است نه نفي و تخريب و تحقير هموطنان خود يا ديگر ملل و اقوام جهان . 
. 
بنابر اين ، حركت خود را در راستاي حفظ هويت و ارزشهاي ملي و بومي ، عدالت  و سلطه خارجي و تبعيض و استبداد داخلي  جهت تحقق دموكراسي به پيش برده ، دشمنان دموكراسي و طرفداران  توتاليتاريسم و پان فارسيسم و رايسيسم را بزرگترين دشمن خود و ديگر ملل ايراني ميدانند .  
. 
دست به دست هم دهيم و يك دل و يك صدا به سوي دموكراسي ، عدالت ، برابري و برادري پيش رويم اندكي صبر سحر نزديك است 
گردآورنده:

Araz Sulduzlu

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر