زبان ، تاریخ و اسطوره در شکل گیری هویت ملی نقش اساسی را بازی می کنند بهمین خاطر جنبش های ملی ارزش زیادی برای هر یک از آنها قائل می شوند . بعضی از پرسوناژ های اسطوره ای در بحران های ملی بصورت نجات دهنده در روانشناسی اجتماعی ظاهرمی شوند و گرگ در اسطوره های ترک چنین نقش وجایگاه مخصوص را دارد . گرگ در اسطوره های ملل ترک همان نقشی را بازی می کند که سیمرغ در اسطوره های فارس بازی کرده است . دردوران آنیمیسم گرگ توتم اقوام ترک بوده است . اجداد اولیه ترک ها اعتقاد داشتند که ترک ها از بچه ای که از یک ماده گرگ خاکستری زاده شده بود بوجود آمده اند . در قرن هشتم میلادی که ترک هابا اسلام آشنا شدند این اسطوره نیز اسلامی شد و گفته شد قبایل ترک از پشت پسران حضرت نوح بوجود آمده اند. حضرت نوح نیز برای ترک هااز آن جهت در میان پیامبران برجسته تر است که قبل از پیدایش ادیان توحیدی نوح خدای نورو خورشید بوده است و در بعضی از اسطوره هاهم عمر نوح سیصد وشصت وپنج سال ذکر شده که برابر سیصد وشصت وپنج روز یک سال است و نوروز همان روز تولد خورشید است
جالب توجه است که گرگ و مخصوصا گرگ سفید در میان قبایل سرخپوست آمریکای شمالی هم حیوان مقدسی محسوب می شود و چون طبق نظرمردم شناسان ، در دوره یخبندان که شمال آسیا به آلاسکا در شمال آمریکا وصل شده بوده ، بومیان شمال شرق آسیا ازین طریق به آمریکا رفته اند و بعد از دوران یخبندان ارتباط آنان با ساکنان سایر قاره ها قطع شده است لذا احتمالا اعتقاد به مقدس بودن گرگ از ریشه ترکی سرخپوستان آمریکای شمالی مانده است . سرخپوستان لقب گرگ سفید را برای روسای قبایل انتخاب می کنند
درمیان تمام طوایف شکارچی ودامدار گرگ دارای ابهت ویژه است زیرا گرگ همواره بدنبال گله گوسفند وگله حیوانات وحشی گیاهخوارمی رود و در فرصت مناسب به گله می زند و سهم خود را می برد . قبل از اینکه ساکنان آسیای مرکزی سگ را اهلی بکنند توان مقابله با گرگ را نداشته اند مخصوصا که گرگ شکارچی ماهری است و با پنهانکاری تمام به گله نزدیک می شود و اگر حمله گروهی باشد کاری ازدست چوپان بر نمی آید بدینجهت گله داران اولیه گرگ را می پرستیدند و فکر می کردند اگر احترام والتماس بکنند گرگ کمتر به آنها خسارت خواهد زد . انواع اوراد جادوئی نیز برای جلوگیری از حمله گرگ وجود داشته و حتی بعد از اسلام هم این اوراد جادوئی بشکل دیگری حفظ شدند مثلا دعای بستن دهان گرگ که در کتابهای دینی وجود دارد تغییر شکل یافته همین اوراد جادوئی است . گرگ در تمام نقاط جهان وجود دارد اما در نقاط سرد سیر شمال آسیا و شمال آمریکا بیشتر از جاهای دیگر است وبهمین خاطرگرگ در زندگی روزمره بومیان شمال آسیا وآمریکاحضورعینی دارد و با فرهنگ مردمان شمالی عجین شده است
گرگ خاکستری در اسطوره های پیدایش گوگ ترک ها (ترک های آسمانی)عنصر میتولوژیک برجسته ای است .طبق نوشته قدیمی ترین منابع چینی ، اولین خاقان گوگ ترک ها که « آسینا» یا آچینه نام داشت از یک ماده گرگ خاکستری زاده شده بود . این خاقان دارای نیروی ماوراء طبیعی بود و بر روزقارها و یاغموت ها حکمرانی می کرد .توضیح اسطوره فوق این است که گوگ ترک ها درسواحل غربی دریای غرب زندگی می کردند ، یکی از ملل همسایه که دشمن آنان بود با حمله ای آنان را قتل عام کرد ، از این کشتار تنها یک پسربچه زنده ماند . سرباز دشمن که اورا دیده بود نخواست اورا بکشد ولی دستها و پاهای وی را برید و اورا در باطلاقی انداخت . این بچه را گرگ ماده ای پیدا نموده و بزرگ کرد و از وی حامله شد . خان دشمن وقتی از زنده ماندن او با خبر گشت ماموران خود را برای کشتن آن شاهزاده فرستاد و گرگ خاکستری قبل از رسیدن ماموران دشمن شاهزاده را برداشت و به شرق آمد و در غاری پناه گرفت و در همانجا پسری بدنیا آورد . بعد ها خاقان های ترک هرسال در ماه مخصوصی آدمهای خودشان را به این غار مقدس میفرستادند و در آنجا قربانی کرده و به ارواح اجدادشان هدیه می کردند . این غار را ترک ها «بودون اینلی» یعنی خدای نگهدارنده ملت می نامیدند
خان های گوگ ترک ها درمقابل فرارگاهها و اقامتگاههایشان علمی نصب می کردند که شکل کله گرگ را داشت . سایر تیره های ترک نیز که در آسیای مرکزی حکومت کرده اند در باره منشاء پیدایش خودشان همواره روی عنصر گرگ تاکید می کردند
از قرن چهارم میلادی به بعد در منابع چینی در باره ترک های اویغور اطلاعات با ارزشی وجود دارد و هنگام ذکرنام اویغور ها منشاء آنان را به اسطوره گرگ خاکستری نسبت می دهند . طبق یکی ازاین روایات چینی یکی از خاقانهای هون ها دو دختر بسیار زیبارو داشت ، اطرافیان خاقان اعتقاد داشتند که این دختران شایسته خدا هستند. خاقان تصمیم می گیرد این دختران را به خدا هدیه کند و بدینجهت آنان را درقلعه بزرگی در نقطه ای که کسی را بدان دسترسی نبود پنهان می سازد . روزی در مقابل این قلعه گرگی ظاهر می شود و یکی از دختران خیال می کند که این گرگ فرستاده خداست و با آن گرگ هماغوش می شود و اویغورها از پیوند گرگ با آن شاهزاده خانم زیبا بوجود می آیند
طبق این اسطوره خان های اویغور نیز که خود را از نوادگان گوگ ترک ها می دانستند همواره علم فلزی (سنجاق) با خود حمل می کردند که بشکل کله گرگ بود . گردیزی می نویسد که « مویون – چور»، خان بزرگ اویغور ها یکی از ژنرال های چینی را وادار کرده بود که در مقابل پرچم گرگ خاکستری به خاک بیافتد
بعد از تشکیل امپراطوری مغول اسطوره هائی که در باره منشاء ترک ها موجود بود به سلاله چنگیزخان نیز نسبت داده شد و آن عده از سلاله های ترک که در تشکیل امپراطوری مغول شرکت کرده بودند ، اصل و نسب خود را با چنگیز خان یکی می دانستند
حکومت های ترک که در اتحادیه (فدراسیون) قبچاق وارد شده بودند خود را با چنگیزخان هم منشاء می دانستند و در اثری بنام «چنگیزنامه» دو اسطوره در باره سلاله چنگیزخان قید شده است یکی از این اسطوره ها خیلی شبیه روایت چینی ها در باره منشاء اویغورها است طبق این اسطوره خان «آق دنیز» (دریای سفید) دختری بسیار زیبا بنام «اولاملیک» داشت که در زبان مغولی بمعنی غزال (مارال) می باشد. این دختر بقدری زیبا بود که وقتی می خندید درختان خشکیده گل می دادند و وقتی قدم در زمین خشگ می گذاشت زمین پر ازسبزه می شد. پدر دختر برای اینکه ماه وخورشید اورا نبینند وی را درقصر بزرگی مخفی کرده بود. روزی هنگامی که دختر از پنجره قصر به بیرون نگاه می کرد آفتاب به صورتش خورد و از نور خورشید حامله شد و بعد از سپری شدن دوران حاملگی پسری بدنیا آورد که اورا « دوبون – بایان» نام نهادند . می دانیم که « دوبون – بایان» یکی از اجداد چنگیزخان است و باین ترتیب منشاء چنگیزخان را به نور نسبت می دادند . در این اسطوره نامی از گرگ خاکستری بمیان نیامده است
اسطوره دوم درباره افسانه «آلان – قوآ» مادرچنگیزخان است . آلان قوآ بعد از مرگ شوهرو بیوه شدنش از روحی که بصورت نور وارد می شود و بشکل گرگ خاکستری خارج می گردد حامله شده و چنگیزخان را بدنیا می آورد. در این اسطوره گرگ خاکستری با نور یکی شده است
مورخین مسلمان که تاریخ مغولان را نوشته اند هیچکدامشان از گرگ خاکستری سخنی بمیان نمی آورند ابوالقاضی خان و رشیدالدین که اعلام میکنند « چنگیز نامه» های زیادی دیدهاند و در باره منشاء مغول ها اظهار نظر کرده اند از «بورت – چینه» که در زبان مغولی بمعنی گرگ خاکستری است تنها بعنوان یک شخصیت نامدار یاد می کنند . طبق نوشته همین مورخین «آلانقوآ» از انسانی که در میان نور از آسمان نازل شده بود حامله شده وچنگیزخان را زائیده است
خان های مغول که بعدها تحت تاثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفته بودند در باره منشاء خودشان اسطوره گرگ را نمیپسندیدند بهمین ترتیب خانهای اویغورها نیز بعد از آنکه دین مانوی را قبول کردند گرگ خاکستری را فراموش نمودند در این مورد می توان به اسطوره بوغوخان اشاره کرد . در روایت «توکوز – اوغوز» ( اویغور) پسر بچه ای که دستها و پاهایش بریده شده بود بوسیله یک راهب مانی پرورش داده می شود ونه توسط گرگ خاکستری
در بعضی از داستان های قدیمی گرگ به ترک ها راه نشان می دهد و سمبل خرد و کیاست است . در کتیبه اوغوز خاقان که بخط اویغور نوشته شده گرگ راهنمای ترک هاست. عین همین مضمون در تاریخ « علی حال الدین» نیز قید شده است و در هر دو مورد گرگ راهنما « باش قورت» یعنی رئیس وسرکرده گرگها نامیده شده است
از دورانهای بسیار قدیم منشاء سلاله های ترک به گرگ نسبت داده می شده وهیچ فرقی بین گرگ اسطوره ای با جانور معمولی که گرگ است قائل نمی شدند و فقط بعد از زیاد شدن جماعات ترک این اینگونه فهمیده شد که گرگ خاکستری یک جانور معمولی نبوده بلکه موجود خدائی بوده که بصورت نور از آسمان به زمین آمده است و بعد هانیز نقش رهبر ومربی به وی نسبت داده شد
گرگ در میان مغول ها سمبل خشم و قهر نيز هست ، در تاریخها آمده است که وقتی چنگیزخان خبر کشته شدن ایلچی های خود را بدست خوارزمشاهیان شنید غضبناک شده بالای کوهی رفت و مانند گرگ زوزه کشید و بدینسان همه فهمیدند که باید آرایش جنگی بگیرند وانتقام سختی از خوارزم و خوارزمشاهیان گرفته خواهد شد.
در کتاب ده ده قورقود در یکی از حکایات، دو باراز گرگ با احترام یاد می شود یکی : « قوردون اوزو مبارک» یعنی روی گرگ مبارک و دیگری « قاراباشیم قوربان اولسون قوردوم سانا» یعنی سر سیاهم قربان تو باد ای گرگ من، است. همچنین در اوراد ودعاهای شامان های ترک نیز با فرهنگ گرگ خاکستری برخورد می کنیم .
هم اکنون دربعضی ازروستاهای آذربایجان وقتی ظلم بزرگی به کسی می شود و یا عزیزترین آدم یک نفربناحق کشته می شود ویا در اثر صانحه ای می میرد، زن یا مادر کسی که مرده در بیرون از آبادی زوزه گرگ می کشد و این باقی مانده نوعی از اعتقادات شامانیستی است و بمعنی اعتراض به خالق می باشد. کسی که زوزه گرگ می کشد می خواهد بگوید که دیگر انسان نیست و خدارا بندگی نخواهد کرد و همه تکالیف دینی را از دوش خود انداخته است و هیچ چیزی را گناه نخواهد شمرد حتی قتل نفس و حرام خواری را
طی قرن های گذشته ساکنان شمال آسیا در زمستان که درجه حرارت تا چهل درجه زیر صفر می رسد از پوست گرگ پوستین درست می کردند تاخود را از سرما حفظ بکنند و مخصوصا هنگام شکار پوستین گرگ می پوشیدند که هم سبک است و هم گرم و در اثر برف و باران نیز خیس نمی شود . شامان های ترک نیز که « تویون» نامیده می شدند همواره پوستین گرگ می پوشیدند . دندان گرگ بعنوان دگمه لباس و نیز گردنبد برای جلوگیری از چشم زخم ، دم گرگ بعنوان زینت کلاه ، پوست گرگ برای پوستین و دست خشگ شده گرگ برای معالجات جادوئی استفاده عمومی در میان ساکنان شمال آسیا داشته است
اکنون نیز در روستاهای قره داغ دست گرگ را در خانه ها نگهمیدارند و هنگامیکه گلوی بچهاي درد می کند، دست گرگ را بر محل درد می زنند و اعتقاد دارند که بیماری برطرف می شود ونیزعلیرغم حرام بودن گوشت گرگ برای مسلمانان می دانیم که شکارچی ها دل و جگر گرگ را می خورند و مخصوصا در آذربایجان این اعتقاد وجود دارد که خوردن جگر خام گرگ، دل وجرئت آدم را زیاد می کند. همين امروز حتي در شهرهاي آذربايجان «قورد اورهيي يئميش» (کسي که دل گرگ را خورده است) معادل آدم فوق العاده بيباک و شجاع بکار ميرود. بعضی از روستائیان هم دل وجگر گرگ را بعنوان داروی معجزه گر می خورند و آدمهای تک رو و تیز بین را هم به گرگ تشبیه می کنند و نسبت به گرگ ترسی توام با احترام دارند
تعداد زیادی از شاهکارهای ادبی جهان با الهام از افسانه ها و اسطوره هائی که در باره گرگ وجود دارد ساخته شده اند و به هرجا که پای ترکان و اقوام شمالی رسیده است اسطوره گرگ نیز با آنها به اقصی نقاط جهان رفته است که از آنجمله می توان از گرگی یاد کرد که سمبل شهر رم در ایتالیاست و طبق اسطوره ها آن گرگ روملوس را با شیر خود بزرگ کرده و وی نیز شهر رم را بنیانگذاری کرده است
اثر جاودانه استاد رضا براهنی بنام « رازهای سرزمین من» هم با الهام از اسطوره گرگ در فرهنگ ملل ترک نوشته شده است و در آن ماده گرگی که بچه هایش توسط ماموران شاه کشته شده اند از کوه سبلان پائین می آید و بصورت زنی جنگجو قهرمانانه در انقلاب ضد سلطنتی شرکت می کند ومی جنگد و بعد از آنکه رژیم شاه را سرنگون میسازد دوباره به موطن اصلی خود دردامنه سبلان بر می گردد و از انظار پنهان می شود .
گرگ در فرهنگ مردم آذربایجان به اشکال مختلف ظاهر می شود و چون فرهنگ اسلامی با فرهنگ اساطیری مخلوط شده است بدینجهت گاهی با تعاریف متضاد در باره گرگ روبرو می شویم . برای آشنائی با ضرب المثل هائی که به گرگ نسبت داده شده اند درزیر تعدادی از مثال های متداول امروزی را با ترجمه فارسي و برخي توضیحات می آورم :
1– قورت دومانلیق سئوور – گرگ هوای ابری را دوست دارد .
2 – قورت کئچینین بیر شئیین یمه ییب – گرگ چیزی از بزنخورده.
3 – قورت کیمی گوزلری پاریلداییر – چشمانش مانند گرگ برق می زند – معادل مثل چشم طمع دوخته است .
4 – قورت کیمی دیشلریوی قیجیتما – مانند گرگ دندانهایت را بهم نساب.
5 – آج قورت کیمی باخما – مانندگرگ گرسنه نگاه نکن – معادل مثل دهانت آب نیفتد .
6 – قوجا قوردا بنزه ییر – شبیه گرگ پیر است – معادل مثل گرگ باران دیده است .
7-- قورت دی قویون دونی گئییب – گرگی است که لباس گوسفد پوشیده است – معادل مثل پیراهن عوض کرده .
8 – قوردونان قیامته گئدجک – با گرگ به قیامت خواهد رفت .
9 – قویونی (يا قوزونو) قوردا تاپیشیریر – گوسفند را (يا بره را) به گرگ سپرده است .
10 – قورتدان قورخان قویون ساخلاماز – کسی که از گرگ بترسد گوسفند نگهداری نمی کند .
11 – قوردا گئدن آدام دی . قورتدان دونمه جاناواردی – گرگ افکن است .
12 -- قورت قولاغینا قورقوشوم – سرب در گوش گرگ (گوش گرگ کر).
13 – قورت کیمی بیرین یئییب اونون یارالاما – مانند گرگ یکی را خورده و ده تا را زخمی نکن .
14 – قوردون آغزین باغلادیق – دهان گرگ را بستیم – در میان تمام مسلمانان همین مثل ترجمه می شود .
15 – قورت آغزیندان سالدیردیق – از دهان گرگ انداختیم – بمعنی بزحمت نجات دادیم می باشد .
16- آیی گلدی، قورت گتدی – خرس آمد و گرگ رفت – در مورد آدمهائی گفته می شود که سخنان بی ربط می گویند .
17 – ایت، قوردونان طرف اولموشوق – با سگ وگرگ طرف شده ایم – معادل همنشین نا اهل شدن .
18 – ایتلر ، قورت لار شهریدیر – شهر سگان وگرگان است – در جائی که بلبشو باشد می گویند .
19 – سوونن قوردون آغزی باغلی اولار – گرگ خوشحال دهانش بسته می ماند .
20 – قوردونان قوزونون حکایه سی دیر – حکایت گرگ و بره است – اشاره به شعر لافونتن که از ترکها یاد گرفته
21 – قورت کیمی اؤزوندن صونرا هئچ کسی سئومير – مثل گرگ غیر از خودش کسی را دوست ندارد
22 – مئشه ده قورت آزیدی بیری ده گمی ایله گلدی – در جنگل گرگ کم بود یکی هم با کشتی آمد
23 – آدادا قورت آزیدی بیری ده گمی ایله گلدی- در جزیره گرگ کم بود یکی هم با کشتی آمد
24 – قورت قویونی دالدالایان کیمی اودا منی گودور – همچون گرگی که گوسفند را بپاید مرا می پاید
25 – قویونی قوردا وئردی – گوسفندرا به گرگ داد - معادل ضرب المثل بند را آب داد
26 - قوردون گؤزو قارا قوزونی، قاراگئجه ، قارا زمی ده سئچر – گرگ بره سیاه را در شخم سیاه می بیند
27 – قورت ایته دئدی بورنووون ایی سین وئرمنه ، گوزومون ایشیقین وریم سنه. ایت دئدی اوندا گلیب قویونی طویله ده یئیرسن- گرگ به سگ گفت بوی دماغت را بمن بده من نور چشمم را بتو می دهم . سگ گفت آنوقت تو میآيي و گوسفند را در طویله می خوری
28 – ایته دئدیلر نیه هورورسن، نیه دالی دالی گئدیرسن؟ دئدی هم قورخودورام همی ده قورت دان قورخورام – به سگ گفتند چرا پارس می کنی و چرا عقب عقب می روی ؟ جواب داد که گرگ را می ترسانم و خودم نیز می ترسم
29 ايته آتديم، قوردا ديدي خواستم سگ را بزنم، خورد به گرگ: وقتي که حسب تصادف نتيجه بيشاز انتظاري از يک عمل بست آمده باشد
30 قوردا دئديلر گئت قوزيلاري اوتا، آغلادي، دئدي اخي سيز دئيرسيز آمما من اينانميرام: به گرگ گفتند برو برهها را بچران، زد زير گريه، گفت اخي شما ميگين اما من باورم نميشه
31 قوردو اولويوبدور. گرگش زوزه کشيده است: در مورد کسي که موفقيت بزرگي کسب کرده است، کنايه از روکردن خوشبختي به کسي است
یقینا ازین مثال ها که هر یک از حکایتی گرفته شده اند بازهم می توان نمونه آورد امادراینجا هدف اشاره به چند نمونه بود درزبان ترکی گرگ سمبل شجاعت و نترسی و هوشیاری و در عین حال مثال قهر وخشونت است. شاعر همه دان بابا طاهر عریان در دوبیتی زیبائی می گوید
هر آن کو عاشقه از جون نترسه
نه از بند و نه از زندون نترسه
دل عاشق بوه گرگ بیابون
که گرگ از هی هی چوپون نترسه
جالب توجه است که گرگ و مخصوصا گرگ سفید در میان قبایل سرخپوست آمریکای شمالی هم حیوان مقدسی محسوب می شود و چون طبق نظرمردم شناسان ، در دوره یخبندان که شمال آسیا به آلاسکا در شمال آمریکا وصل شده بوده ، بومیان شمال شرق آسیا ازین طریق به آمریکا رفته اند و بعد از دوران یخبندان ارتباط آنان با ساکنان سایر قاره ها قطع شده است لذا احتمالا اعتقاد به مقدس بودن گرگ از ریشه ترکی سرخپوستان آمریکای شمالی مانده است . سرخپوستان لقب گرگ سفید را برای روسای قبایل انتخاب می کنند
درمیان تمام طوایف شکارچی ودامدار گرگ دارای ابهت ویژه است زیرا گرگ همواره بدنبال گله گوسفند وگله حیوانات وحشی گیاهخوارمی رود و در فرصت مناسب به گله می زند و سهم خود را می برد . قبل از اینکه ساکنان آسیای مرکزی سگ را اهلی بکنند توان مقابله با گرگ را نداشته اند مخصوصا که گرگ شکارچی ماهری است و با پنهانکاری تمام به گله نزدیک می شود و اگر حمله گروهی باشد کاری ازدست چوپان بر نمی آید بدینجهت گله داران اولیه گرگ را می پرستیدند و فکر می کردند اگر احترام والتماس بکنند گرگ کمتر به آنها خسارت خواهد زد . انواع اوراد جادوئی نیز برای جلوگیری از حمله گرگ وجود داشته و حتی بعد از اسلام هم این اوراد جادوئی بشکل دیگری حفظ شدند مثلا دعای بستن دهان گرگ که در کتابهای دینی وجود دارد تغییر شکل یافته همین اوراد جادوئی است . گرگ در تمام نقاط جهان وجود دارد اما در نقاط سرد سیر شمال آسیا و شمال آمریکا بیشتر از جاهای دیگر است وبهمین خاطرگرگ در زندگی روزمره بومیان شمال آسیا وآمریکاحضورعینی دارد و با فرهنگ مردمان شمالی عجین شده است
گرگ خاکستری در اسطوره های پیدایش گوگ ترک ها (ترک های آسمانی)عنصر میتولوژیک برجسته ای است .طبق نوشته قدیمی ترین منابع چینی ، اولین خاقان گوگ ترک ها که « آسینا» یا آچینه نام داشت از یک ماده گرگ خاکستری زاده شده بود . این خاقان دارای نیروی ماوراء طبیعی بود و بر روزقارها و یاغموت ها حکمرانی می کرد .توضیح اسطوره فوق این است که گوگ ترک ها درسواحل غربی دریای غرب زندگی می کردند ، یکی از ملل همسایه که دشمن آنان بود با حمله ای آنان را قتل عام کرد ، از این کشتار تنها یک پسربچه زنده ماند . سرباز دشمن که اورا دیده بود نخواست اورا بکشد ولی دستها و پاهای وی را برید و اورا در باطلاقی انداخت . این بچه را گرگ ماده ای پیدا نموده و بزرگ کرد و از وی حامله شد . خان دشمن وقتی از زنده ماندن او با خبر گشت ماموران خود را برای کشتن آن شاهزاده فرستاد و گرگ خاکستری قبل از رسیدن ماموران دشمن شاهزاده را برداشت و به شرق آمد و در غاری پناه گرفت و در همانجا پسری بدنیا آورد . بعد ها خاقان های ترک هرسال در ماه مخصوصی آدمهای خودشان را به این غار مقدس میفرستادند و در آنجا قربانی کرده و به ارواح اجدادشان هدیه می کردند . این غار را ترک ها «بودون اینلی» یعنی خدای نگهدارنده ملت می نامیدند
خان های گوگ ترک ها درمقابل فرارگاهها و اقامتگاههایشان علمی نصب می کردند که شکل کله گرگ را داشت . سایر تیره های ترک نیز که در آسیای مرکزی حکومت کرده اند در باره منشاء پیدایش خودشان همواره روی عنصر گرگ تاکید می کردند
از قرن چهارم میلادی به بعد در منابع چینی در باره ترک های اویغور اطلاعات با ارزشی وجود دارد و هنگام ذکرنام اویغور ها منشاء آنان را به اسطوره گرگ خاکستری نسبت می دهند . طبق یکی ازاین روایات چینی یکی از خاقانهای هون ها دو دختر بسیار زیبارو داشت ، اطرافیان خاقان اعتقاد داشتند که این دختران شایسته خدا هستند. خاقان تصمیم می گیرد این دختران را به خدا هدیه کند و بدینجهت آنان را درقلعه بزرگی در نقطه ای که کسی را بدان دسترسی نبود پنهان می سازد . روزی در مقابل این قلعه گرگی ظاهر می شود و یکی از دختران خیال می کند که این گرگ فرستاده خداست و با آن گرگ هماغوش می شود و اویغورها از پیوند گرگ با آن شاهزاده خانم زیبا بوجود می آیند
طبق این اسطوره خان های اویغور نیز که خود را از نوادگان گوگ ترک ها می دانستند همواره علم فلزی (سنجاق) با خود حمل می کردند که بشکل کله گرگ بود . گردیزی می نویسد که « مویون – چور»، خان بزرگ اویغور ها یکی از ژنرال های چینی را وادار کرده بود که در مقابل پرچم گرگ خاکستری به خاک بیافتد
بعد از تشکیل امپراطوری مغول اسطوره هائی که در باره منشاء ترک ها موجود بود به سلاله چنگیزخان نیز نسبت داده شد و آن عده از سلاله های ترک که در تشکیل امپراطوری مغول شرکت کرده بودند ، اصل و نسب خود را با چنگیز خان یکی می دانستند
حکومت های ترک که در اتحادیه (فدراسیون) قبچاق وارد شده بودند خود را با چنگیزخان هم منشاء می دانستند و در اثری بنام «چنگیزنامه» دو اسطوره در باره سلاله چنگیزخان قید شده است یکی از این اسطوره ها خیلی شبیه روایت چینی ها در باره منشاء اویغورها است طبق این اسطوره خان «آق دنیز» (دریای سفید) دختری بسیار زیبا بنام «اولاملیک» داشت که در زبان مغولی بمعنی غزال (مارال) می باشد. این دختر بقدری زیبا بود که وقتی می خندید درختان خشکیده گل می دادند و وقتی قدم در زمین خشگ می گذاشت زمین پر ازسبزه می شد. پدر دختر برای اینکه ماه وخورشید اورا نبینند وی را درقصر بزرگی مخفی کرده بود. روزی هنگامی که دختر از پنجره قصر به بیرون نگاه می کرد آفتاب به صورتش خورد و از نور خورشید حامله شد و بعد از سپری شدن دوران حاملگی پسری بدنیا آورد که اورا « دوبون – بایان» نام نهادند . می دانیم که « دوبون – بایان» یکی از اجداد چنگیزخان است و باین ترتیب منشاء چنگیزخان را به نور نسبت می دادند . در این اسطوره نامی از گرگ خاکستری بمیان نیامده است
اسطوره دوم درباره افسانه «آلان – قوآ» مادرچنگیزخان است . آلان قوآ بعد از مرگ شوهرو بیوه شدنش از روحی که بصورت نور وارد می شود و بشکل گرگ خاکستری خارج می گردد حامله شده و چنگیزخان را بدنیا می آورد. در این اسطوره گرگ خاکستری با نور یکی شده است
مورخین مسلمان که تاریخ مغولان را نوشته اند هیچکدامشان از گرگ خاکستری سخنی بمیان نمی آورند ابوالقاضی خان و رشیدالدین که اعلام میکنند « چنگیز نامه» های زیادی دیدهاند و در باره منشاء مغول ها اظهار نظر کرده اند از «بورت – چینه» که در زبان مغولی بمعنی گرگ خاکستری است تنها بعنوان یک شخصیت نامدار یاد می کنند . طبق نوشته همین مورخین «آلانقوآ» از انسانی که در میان نور از آسمان نازل شده بود حامله شده وچنگیزخان را زائیده است
خان های مغول که بعدها تحت تاثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفته بودند در باره منشاء خودشان اسطوره گرگ را نمیپسندیدند بهمین ترتیب خانهای اویغورها نیز بعد از آنکه دین مانوی را قبول کردند گرگ خاکستری را فراموش نمودند در این مورد می توان به اسطوره بوغوخان اشاره کرد . در روایت «توکوز – اوغوز» ( اویغور) پسر بچه ای که دستها و پاهایش بریده شده بود بوسیله یک راهب مانی پرورش داده می شود ونه توسط گرگ خاکستری
در بعضی از داستان های قدیمی گرگ به ترک ها راه نشان می دهد و سمبل خرد و کیاست است . در کتیبه اوغوز خاقان که بخط اویغور نوشته شده گرگ راهنمای ترک هاست. عین همین مضمون در تاریخ « علی حال الدین» نیز قید شده است و در هر دو مورد گرگ راهنما « باش قورت» یعنی رئیس وسرکرده گرگها نامیده شده است
از دورانهای بسیار قدیم منشاء سلاله های ترک به گرگ نسبت داده می شده وهیچ فرقی بین گرگ اسطوره ای با جانور معمولی که گرگ است قائل نمی شدند و فقط بعد از زیاد شدن جماعات ترک این اینگونه فهمیده شد که گرگ خاکستری یک جانور معمولی نبوده بلکه موجود خدائی بوده که بصورت نور از آسمان به زمین آمده است و بعد هانیز نقش رهبر ومربی به وی نسبت داده شد
گرگ در میان مغول ها سمبل خشم و قهر نيز هست ، در تاریخها آمده است که وقتی چنگیزخان خبر کشته شدن ایلچی های خود را بدست خوارزمشاهیان شنید غضبناک شده بالای کوهی رفت و مانند گرگ زوزه کشید و بدینسان همه فهمیدند که باید آرایش جنگی بگیرند وانتقام سختی از خوارزم و خوارزمشاهیان گرفته خواهد شد.
در کتاب ده ده قورقود در یکی از حکایات، دو باراز گرگ با احترام یاد می شود یکی : « قوردون اوزو مبارک» یعنی روی گرگ مبارک و دیگری « قاراباشیم قوربان اولسون قوردوم سانا» یعنی سر سیاهم قربان تو باد ای گرگ من، است. همچنین در اوراد ودعاهای شامان های ترک نیز با فرهنگ گرگ خاکستری برخورد می کنیم .
هم اکنون دربعضی ازروستاهای آذربایجان وقتی ظلم بزرگی به کسی می شود و یا عزیزترین آدم یک نفربناحق کشته می شود ویا در اثر صانحه ای می میرد، زن یا مادر کسی که مرده در بیرون از آبادی زوزه گرگ می کشد و این باقی مانده نوعی از اعتقادات شامانیستی است و بمعنی اعتراض به خالق می باشد. کسی که زوزه گرگ می کشد می خواهد بگوید که دیگر انسان نیست و خدارا بندگی نخواهد کرد و همه تکالیف دینی را از دوش خود انداخته است و هیچ چیزی را گناه نخواهد شمرد حتی قتل نفس و حرام خواری را
طی قرن های گذشته ساکنان شمال آسیا در زمستان که درجه حرارت تا چهل درجه زیر صفر می رسد از پوست گرگ پوستین درست می کردند تاخود را از سرما حفظ بکنند و مخصوصا هنگام شکار پوستین گرگ می پوشیدند که هم سبک است و هم گرم و در اثر برف و باران نیز خیس نمی شود . شامان های ترک نیز که « تویون» نامیده می شدند همواره پوستین گرگ می پوشیدند . دندان گرگ بعنوان دگمه لباس و نیز گردنبد برای جلوگیری از چشم زخم ، دم گرگ بعنوان زینت کلاه ، پوست گرگ برای پوستین و دست خشگ شده گرگ برای معالجات جادوئی استفاده عمومی در میان ساکنان شمال آسیا داشته است
اکنون نیز در روستاهای قره داغ دست گرگ را در خانه ها نگهمیدارند و هنگامیکه گلوی بچهاي درد می کند، دست گرگ را بر محل درد می زنند و اعتقاد دارند که بیماری برطرف می شود ونیزعلیرغم حرام بودن گوشت گرگ برای مسلمانان می دانیم که شکارچی ها دل و جگر گرگ را می خورند و مخصوصا در آذربایجان این اعتقاد وجود دارد که خوردن جگر خام گرگ، دل وجرئت آدم را زیاد می کند. همين امروز حتي در شهرهاي آذربايجان «قورد اورهيي يئميش» (کسي که دل گرگ را خورده است) معادل آدم فوق العاده بيباک و شجاع بکار ميرود. بعضی از روستائیان هم دل وجگر گرگ را بعنوان داروی معجزه گر می خورند و آدمهای تک رو و تیز بین را هم به گرگ تشبیه می کنند و نسبت به گرگ ترسی توام با احترام دارند
تعداد زیادی از شاهکارهای ادبی جهان با الهام از افسانه ها و اسطوره هائی که در باره گرگ وجود دارد ساخته شده اند و به هرجا که پای ترکان و اقوام شمالی رسیده است اسطوره گرگ نیز با آنها به اقصی نقاط جهان رفته است که از آنجمله می توان از گرگی یاد کرد که سمبل شهر رم در ایتالیاست و طبق اسطوره ها آن گرگ روملوس را با شیر خود بزرگ کرده و وی نیز شهر رم را بنیانگذاری کرده است
اثر جاودانه استاد رضا براهنی بنام « رازهای سرزمین من» هم با الهام از اسطوره گرگ در فرهنگ ملل ترک نوشته شده است و در آن ماده گرگی که بچه هایش توسط ماموران شاه کشته شده اند از کوه سبلان پائین می آید و بصورت زنی جنگجو قهرمانانه در انقلاب ضد سلطنتی شرکت می کند ومی جنگد و بعد از آنکه رژیم شاه را سرنگون میسازد دوباره به موطن اصلی خود دردامنه سبلان بر می گردد و از انظار پنهان می شود .
گرگ در فرهنگ مردم آذربایجان به اشکال مختلف ظاهر می شود و چون فرهنگ اسلامی با فرهنگ اساطیری مخلوط شده است بدینجهت گاهی با تعاریف متضاد در باره گرگ روبرو می شویم . برای آشنائی با ضرب المثل هائی که به گرگ نسبت داده شده اند درزیر تعدادی از مثال های متداول امروزی را با ترجمه فارسي و برخي توضیحات می آورم :
1– قورت دومانلیق سئوور – گرگ هوای ابری را دوست دارد .
2 – قورت کئچینین بیر شئیین یمه ییب – گرگ چیزی از بزنخورده.
3 – قورت کیمی گوزلری پاریلداییر – چشمانش مانند گرگ برق می زند – معادل مثل چشم طمع دوخته است .
4 – قورت کیمی دیشلریوی قیجیتما – مانند گرگ دندانهایت را بهم نساب.
5 – آج قورت کیمی باخما – مانندگرگ گرسنه نگاه نکن – معادل مثل دهانت آب نیفتد .
6 – قوجا قوردا بنزه ییر – شبیه گرگ پیر است – معادل مثل گرگ باران دیده است .
7-- قورت دی قویون دونی گئییب – گرگی است که لباس گوسفد پوشیده است – معادل مثل پیراهن عوض کرده .
8 – قوردونان قیامته گئدجک – با گرگ به قیامت خواهد رفت .
9 – قویونی (يا قوزونو) قوردا تاپیشیریر – گوسفند را (يا بره را) به گرگ سپرده است .
10 – قورتدان قورخان قویون ساخلاماز – کسی که از گرگ بترسد گوسفند نگهداری نمی کند .
11 – قوردا گئدن آدام دی . قورتدان دونمه جاناواردی – گرگ افکن است .
12 -- قورت قولاغینا قورقوشوم – سرب در گوش گرگ (گوش گرگ کر).
13 – قورت کیمی بیرین یئییب اونون یارالاما – مانند گرگ یکی را خورده و ده تا را زخمی نکن .
14 – قوردون آغزین باغلادیق – دهان گرگ را بستیم – در میان تمام مسلمانان همین مثل ترجمه می شود .
15 – قورت آغزیندان سالدیردیق – از دهان گرگ انداختیم – بمعنی بزحمت نجات دادیم می باشد .
16- آیی گلدی، قورت گتدی – خرس آمد و گرگ رفت – در مورد آدمهائی گفته می شود که سخنان بی ربط می گویند .
17 – ایت، قوردونان طرف اولموشوق – با سگ وگرگ طرف شده ایم – معادل همنشین نا اهل شدن .
18 – ایتلر ، قورت لار شهریدیر – شهر سگان وگرگان است – در جائی که بلبشو باشد می گویند .
19 – سوونن قوردون آغزی باغلی اولار – گرگ خوشحال دهانش بسته می ماند .
20 – قوردونان قوزونون حکایه سی دیر – حکایت گرگ و بره است – اشاره به شعر لافونتن که از ترکها یاد گرفته
21 – قورت کیمی اؤزوندن صونرا هئچ کسی سئومير – مثل گرگ غیر از خودش کسی را دوست ندارد
22 – مئشه ده قورت آزیدی بیری ده گمی ایله گلدی – در جنگل گرگ کم بود یکی هم با کشتی آمد
23 – آدادا قورت آزیدی بیری ده گمی ایله گلدی- در جزیره گرگ کم بود یکی هم با کشتی آمد
24 – قورت قویونی دالدالایان کیمی اودا منی گودور – همچون گرگی که گوسفند را بپاید مرا می پاید
25 – قویونی قوردا وئردی – گوسفندرا به گرگ داد - معادل ضرب المثل بند را آب داد
26 - قوردون گؤزو قارا قوزونی، قاراگئجه ، قارا زمی ده سئچر – گرگ بره سیاه را در شخم سیاه می بیند
27 – قورت ایته دئدی بورنووون ایی سین وئرمنه ، گوزومون ایشیقین وریم سنه. ایت دئدی اوندا گلیب قویونی طویله ده یئیرسن- گرگ به سگ گفت بوی دماغت را بمن بده من نور چشمم را بتو می دهم . سگ گفت آنوقت تو میآيي و گوسفند را در طویله می خوری
28 – ایته دئدیلر نیه هورورسن، نیه دالی دالی گئدیرسن؟ دئدی هم قورخودورام همی ده قورت دان قورخورام – به سگ گفتند چرا پارس می کنی و چرا عقب عقب می روی ؟ جواب داد که گرگ را می ترسانم و خودم نیز می ترسم
29 ايته آتديم، قوردا ديدي خواستم سگ را بزنم، خورد به گرگ: وقتي که حسب تصادف نتيجه بيشاز انتظاري از يک عمل بست آمده باشد
30 قوردا دئديلر گئت قوزيلاري اوتا، آغلادي، دئدي اخي سيز دئيرسيز آمما من اينانميرام: به گرگ گفتند برو برهها را بچران، زد زير گريه، گفت اخي شما ميگين اما من باورم نميشه
31 قوردو اولويوبدور. گرگش زوزه کشيده است: در مورد کسي که موفقيت بزرگي کسب کرده است، کنايه از روکردن خوشبختي به کسي است
یقینا ازین مثال ها که هر یک از حکایتی گرفته شده اند بازهم می توان نمونه آورد امادراینجا هدف اشاره به چند نمونه بود درزبان ترکی گرگ سمبل شجاعت و نترسی و هوشیاری و در عین حال مثال قهر وخشونت است. شاعر همه دان بابا طاهر عریان در دوبیتی زیبائی می گوید
هر آن کو عاشقه از جون نترسه
نه از بند و نه از زندون نترسه
دل عاشق بوه گرگ بیابون
که گرگ از هی هی چوپون نترسه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر