دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۰

تبریز بهشت عدن در قلب آذربایجان



آذربايجان، اين سرزمين پرگهر، عظيم ترين گنجينه تاريخ و تمدن بشري را در خود دارد. چنانچه بسياري از محققان و مورخان، تاريخ آغاز تمدن بشري را در اين منطقه مي دانند و با دلايل محكم و مستدل علمي، عقيده دارند كه نخستين نشانه هاي زندگي اجتماعي در اين منطقه يافت شده است. البته چندان دور از واقعيت هم نيست كه مدنيت و مظاهر آن از آذربايجان آغاز شده باشد چرا كه فقط يك نمونه از تاريخ اين سرزمين در تپه هاي باستاني اش كافيست تا ثابت كند كه آذربايجان پايه گذار فرهنگ قومي در جهاناست
 
اين گزارش، نه بر تپه هاي باستاني نظر دارد و نه بر نخستين آثار ساخت بشر، بلكه بسيار ديرتر و ديرينه تر از آن، تاريخ تمدن بشر را در آذربايجان به تصوير مي كشد و برخلاف عقيده برخي كه معتقدند محل زندگي آدم سرزمين هند يا آفريقا است، محل هبوط آدم را آذربايجان ناميده است.

پروفسور ديويد رول، باستان شناس معروف، معتقد است، آدم و حوا براي نخستين بار در آذربايجان فرود آمده اند، جايي به نام «بهشت عدن» در قلب آذربايجان يعني تبريز. منظور از باغ عدن(بهشت پنهان) چيست؟باغ عدن به ناحيه اي گفته مي شود كه آدم و حوا از بهشت به آنجا هبوط كرده اند.يعني ناحيه خاستگاه تمدن و تاريخ يعني محل زندگي اولين انسان متفكر و متمدن يعني ناحيه اي كه تاريخ انسان از آنجا شروع مي شود چطور مي توان اين ناحيه را پيدا كرد؟در كتاب هاي آسماني نشانه هايي از اين ناحيه آمده است .يكي از كتاب هاي آسماني كه نشانه هاي زيادي در اين موضوع داده است كتاب تورات است.دانشمندان زيادي كوشيده اند تا از روي اين نشانه ها اين ناحيه از كره زمين را پيدا كنند آيا نشانه هايي كه براي باغ عدن بيان شده از نظر علمي صحيح اند؟بله.دانشمندان با تلاش و تحقيق فراوان توانستند نشانه هايي كه در تورات بيان شده را با حقايق علمي و تاريخي تطابق بدهند. آيا اين ناحيه كشف شده است؟بله.آخرين دانشمندي كه روي مبحث باغ عدن كار كرده و سرانجام آن را يافته است "پروفسور ديويد رول" مي باشد.اين دانشمند با استفاده از يافته هاي دانشمدان قبلي و يافته هاي خود اين ناحيه را شناسايي كرد و با چاپ مقاله اي به نام "من در باغ عدن بودم " جنجال زيادي در جهان به پا كرد.


بهشت عدن كجاست؟طبق يافته هاي دانشمندان اين ناحيه همان آذربايجان است.محل دقيق بهشت عدن در قلب آذربايجان يعني تبريز است. مختصري از نشانه هايي كه در تورات درباره بهشت عدن آمده است:آیات 10تا 14 فصل دوم عهد عتیق را بخوانید در آنجا میگوید که عدن سرچشمه چهار رودخانه را در خود دارد "فرات" و "هیدکل"(که همان تیگریس به زبان عبری است) و نیز " گیهون" و " پیشون" در مورد دو رود اولیه بحث فراوان است اما دیوید رول بر این عقیده است که هویت وافعی گیهون و پیشون توسط رجینالد واکر روشن شده است واکر یافته های خود را در خبر نامه کلوب تاریخ باستان و قرون وسطی منتشر کرد . در ادامه پیتر مارتین گزارش گر ساندی تایمز که همراه رول بود مینویسد: اجازه بدهید یافته های واکر را بررسی کنیم درست در شمال شرقی جای من و رول به عدن مورد نظر خود وارد شدیم رودی به نام آراز(ارس) در گذر است این رود قبل از استیلای اعراب بر ایران در قرن هشتم میلادی نيز "caihun"نامیده میشد که معادل"cihon" گیهون عبری است در پی تحقیقات خود رول با شگفتی دریافت که در قاموس انجیلی این رود "cihon-araz" ثبت شده است اما در مورد چهارمین رودی که در عهد عتیق از آن نام برده شده یعنی "pishon"واکر در این معتقد است که این رود همان "اوزن"uizun است که در زبان عبری به پیشون تبدیل شده یعنی uبه p و zبه shمبدل گشته است واکر در یکی از نقشه ها یش به کشف دیگری نایل آمد روستایی به نام " نقدی" "nagdi" آیا نام این روستا میتواند اثری از سرزمین نود nodجایی که قابیل پس از کشتن هابیل به آنجا تبعید شد باشد جایگاه روستای نقدی با روایت کتاب عهد عتیق کاملا هم خوانی دارددر سرزمین نود در شرق عدن قرار دارد 

 
 










بخشي از مقاله "من در بهشت عدن بودم" به نوشته "پروفسور ديويد رول": وقتی پرفسور رول به همراه پیتر مارتین برای اولین بار وارد شهر تبریز رول به مارتین گفت: آنجا را نگاه کنیدکوه ماورای شهر قرمز رنگ(عينالي داغي) است و در نور خورشید بازتابی سرخ گون دارد رول گفت: ببینید کوه از خاک سرخ است کلمه" آدم" در زبان عبری یعنی "مرد خاک سرخ" هر اسطوره و افسانه ای باید ماده خام خود را داشته باشد به نظر او آثار سفالین به دست امده نشان میدهد که سلاله آدم از باغ عدن (منطقه تبریز_اسکو)به سوی جنوب مهاجرت کرده اند. به هر حال مطالب بالا نشان از تمدن دیرینه تبریز و اطراف آن دارد تا جائیکه تاریخ پیدایش این شهر را در تحقیقات پرفسور رول به زمان حضرت آدم میرسد . گفتنی است که سرزمین تاریخی و طبیعت زیبای تبریز و اطراف آن قرنها پیش مورد توجه شعرا و جهانگردان بوده است به نظر جکسن این ناحیه یعنی آذربایجان یکی از حاصلخیزترین نواحی سراسر ایران و در خور لقب " بهشت ایران" است در واقع تمام این ناحیه سزاوار ستایش است که اوستا درباره ناحیه بزرگ ائیریانه وئجه (ایران ویج)یا آذربایجان کرده است .آنجا که از این مرز و بوم به عنوان نخستین و بهترین جایی که اورمزد آفرید یاد کرده است.


 

پروفسور «رول» حضرت نوح(ع) را در منابع مختلف پيدا مي كند. تاريخي بر سيل بزرگ (توفان نوح) مي گذارد. مسير سفر نوح را تعقيب مي كندبه رشته كوه هاي زاگرس مي رسد و از دشت سومر سر در مي آورد.
او معتقد است كه سلاله آدم از شمال، كم كم به سوي جنوب آمدند. همين مسير را طي كردند و همچنين براساس تحقيقات اين پروفسور، نخستين پستچي تاريخ نيز همين مسير را پيموده است.
صرف نظر از اعتقادات مذهبي ما كه براي حضرت آدم و حوا(ع) به تعبير قرآن حكايت ديگري داريم اما در يافته هاي اين پروفسور اگرچه بر آدم و حوا(ع) اشاره شده اما ظاهراً مراد از آدم، انساني است كه براي نخستين بار زندگي اجتماعي را آغاز كرده است.اين گزارش را پيتر مارتين، گزارشگر نشريه معروف ساندي تايمز(Sunday Times) نگاشته است. علاوه بر اين گزارشگر، يك مترجم ايراني نيز، پروفسور رول را همراهي كرده است.
ديويد رول، باستان شناس معروف مدعي است كه بهشت عدن واقعي را در آذربايجان يافته است.
پيتر مارتين، گزارشگر مجله ساندي تايمز، ديويد رول را همراهي كرده و بخشي از ايران را با وي گشته است تا ردپاي آدم را در آن بجويد:
پس از ۷۰۰ مايل رانندگي از اهواز در جنوب غربي ايران، از انتهاي شمالي رشته كوه هاي زاگرس بيرون آمده به استان آذربايجان و دشت مياندوآب رسيده ايم. دشت، يكپارچه زيبايي است.
كلامي جز تحسين بر زبان بيننده جاري نمي شود، فقط مي توانم بگويم: بهشتي بر روي زمين. پاي تپه ها هر از گاه چادرهايي سياه، نقطه هايي مدادين بر بوم سبز، خودنمايي مي كنند. بهشتي بزرگ بر روي زمين: باغ هاي محصور در چپ و راست و انبوهي از شكوفه هاي رنگارنگ حاوي ميوه هاي گوناگون. ما به منطقه «باغ عدن» وارد شده ايم، جايي كه كتاب مقدس در مورد باغ هاي سرشار از ميوه در هر سوي آن سخن مي راند، اكنون عدن پيرامون ماست. از كنار رشته كوه هاي كوچك مي گذريم و درست روبه روي آن، پاي كوهستاني دور دست، شهر تبريز در هاله اي از دود، تن به روز سپرده است.پروفسور رول گفت: «به شما گفته ام كه اينجا محل هبوط آدم و حوا است، «بهشت عدن». هر شهر كوچكي در اين اطراف حداقل يك ديوار بزرگ دارد، كه روي آن منظره اي با شكوه نقاشي شده است؛ يك كوه از كوه هاي خدا كه آبشاري از دل آن بيرون مي ريزد و باغ هاي پرشكوه و مرغزاران سبز پايين آن را سيراب مي كند. شش هزار سال پيش تمثالي مشابه، بر ديوار خانه «انكي» از خدايان سومر و همطراز «يهوه»، خداي عهد عتيق، به چشم مي خورد. در آن زمان اين منطقه به دو نام شناخته مي شد: «آراتا» و «ادين». اما آيا واقعاً عدن مورد نظر كتاب مقدس، همين جاست؟ آيات ۱۰ تا ۱۴ فصل دوم عهد عتيق مي گويد؛ عدن سرچشمه چهار رودخانه را در خود دارد: فرات و هيدكل و جيحون و پيشون.
در مورد دو رود اوليه بحث فراوان است اما پروفسور رول مي گويد: «در اين مكان رودي به نام آراز(ارس) در گذر است. اين رود قبل از استيلاي اعراب بر ايران در قرن هشتم ميلادي، گيهون (جيحون) ناميده مي شد و در قاموس هاي انجيلي اين رود، گيهون- آراز ثبت شده است. چهارمين رودي كه در عهد عتيق از آن نام برده مي شود، رود پيشون است كه دانشمندان معتقدند اين رود همان رود اوزن است.
از سويي در روايت ديگري از عهد عتيق آمده است: «در سرزمين نود، كه شرق عدن است…» در اين منطقه روستايي به نام نقدي وجود دارد. نام اين روستا مي تواند اثري از سرزمين نود (Nod) باشد. جايي كه قابيل پس از كشتن هابيل، به آن جا تبعيد شد.
پروفسور رول، محتمل ترين مكان عدن واقعي را همين منطقه مي داند. كار مهم ديگر پروفسور رول، كنار هم گذاشتن و ايجاد توالي بر دريافت هاي مختلف و ساختن داستاني باشكوه از آن است. او نوح را در منابع مختلف پيدا مي كند، تاريخي بر سيل بزرگ (توفان نوح) مي گذارد و جايي را كه كشتي نوح به خشكي نشسته مي يابد؛ نه، كشتي در كوه آرارات ننشست. پس از آن، مسير سفر نوح را تعقيب مي كند، به رشته كوه هاي زاگرس مي رسد و از دشت سومر سر در مي آورد. سومري ها كه اوج دورانشان هزاره هاي چهارم و سوم قبل از ميلاد بود، مردمي شگفت انگيز بودند: نويسنده، مخترع چرخ، مصنوعات فلزي و دريانوردي. رول معتقد است كه اين مردم براي نخستين بار معاهده تجارت دريايي را با شمال آفريقا منعقد كردند ، به مصر رفتند و نخستين فراعنه مصر شدند.
***
اهواز نقطه شروع سفر ما به عدن، شهري نفتي در جنوب رشته كوه هاي زاگرس است. شب قبل از عزيمت، پروفسور رول، منطق گزينش مسير را بيان كرد.
سفر به صورت زميني و از طريق دشت سومر در جنوب زاگرس آغاز شد؛ يعني در جهت عكس همان مسيري كه سلاله آدم حركت كرده بودند.
پروفسور رول گفت: «اينجا، چنان كه كتاب مقدس مي گويد؛ جايي است كه سلاله آدم پس از توفان نوح و سيل بزرگ در آن ساكن شدند. آثار سفالين به دست آمده، گواه خوبي بر آن مهاجرت فرهنگي رو به جنوب است.
قديمي ترين سفالينه، مربوط به هزاره هفتم پيش از ميلاد، از شمال زاگرس به دست آمده است. نسل بعدي سفالينه ها، از هزاره ششم، به سمت پايين تر و درون زاگرس سير مي كند. حدود ۲۰۰۰ سال بعد، نخستين سفالينه جديد در اوروك، دومين شهر روي زمين، پيدا شد. از آن به بعد ساختن ظروف سفالين با استفاده از چرخ كوزه گري و با سرعت زياد انجام مي شد و البته جنس آن از ظرف هزاره هفتم به مراتب نامرغوب تر بود.»از جنوب زاگرس، سفر ما در مسير عكس سفر سلاله آدم، از سومر به درون كوه هاي زاگرس، به سوي اولين مكان بشري يعني عدن ادامه مي يافت. در طول مسير با آثار مذهبي و باستاني فراوان و اعتقادات و باورهايي كه گاه با كتاب مقدس شباهت داشت بر مي خورديم، از جمله داستان پيدايش آدم.
ساعت ۷ صبح بود كه از اهواز به راه افتاديم و در نور خورشيد بامدادي، به درون منطقه كسل كننده نفتي رانديم كه هر گوشه آن آتشي دود آلود از چاهي برمي خاست. ما اكنون مسير را به سوي عدن طي مي كرديم كه در زماني دور، يك مأمور ويژه سلطنتي آن را طي كرده بود. رول اين مأمور را چنين توصيف كرد: «نخستين پيك (پستچي) جهان كه نخستين مكتوب سلطنتي را حمل مي كرد
نخستين توقفگاه ما زيگورات چغازنبيل بود، تپه اي ساخت دست بشر، در جايي كه سابقاً عيلام نام داشت و در شمال سومر، واقع شده بود.توقف بعدي شهر باستاني سوسا (شوش، هزاره سوم پيش از ميلاد) و معبد دانيال نبي(ع)، مردي از كنام شيران، بود. سوسا توسط ژاك دومورگان، مصرشناس فرانسوي، كشف شد.
پروفسور رول گفت: «اين يكي از مهم ترين آثار باستاني برآمده از دل زمين در سطح جهان است. پس از گسترش اسلام در ايران در قرن هشتم ميلادي بسياري از مكان هاي خارجي به نام هاي عهد عتيق نام گذاري شد، نام هايي كه در قرآن نيز وجود دارد.» مسير خود را در دامنه هاي زاگرس ادامه داديم و به سرزمين عهد عتيق وارد شديم. دهكده هاي زيبا با خانه هاي سنگي و خشتي، تپه هاي شخم خورده و مزارع گسترده. اينجا سرزميني است كه گنجي عظيم در دل دارد، گنج تاريخ ،بعضي از روستاها بر سينه تپه ساخته شده اند، تاريخ آنها زير تپه ها مدفون است.
آدم كه بود؟ رول چنين مي انديشد: «آدم نمادي است از كهن ترين نياي آدمي، اولين انسان تاريخي، سردودمان بشر، رهبري معنوي و سياسي. من فكر مي كنم او نماينده اولين مردم ساكن بر زمين نيز هست، انسان هاي شكارچي كه پس از انقلاب پارينه سنگي آموختند حيوانات را رام كنند و در زمين، محصول بكارند.» اما شما مي توانيد اين شخصيت هاي بنيانگذار را با نام هاي ديگري در قصه هاي باستاني ملل و اديان مختلف ببينيد. حوا در سفر پيدايش به عنوان مادر همه زندگان توصيف شده، همين توصيف براي نين هورساگ، بانوي كوهستان هاي سومري ها نيز به كار رفته است. از افسانه هاي سومري چنين استنباط مي شود كه انكي از درخت ممنوعه خورد و نين هورساگ او را به خاطر اين كار نفرين كرد. انكي در آستانه نابودي قرار مي گيرد، دنده هايش به دردي سخت دچار مي آيد، اما نين هورساگ به رحم مي آيد و الهه اي به نام نين تي را براي شفاي او مي آفريند.
نين تي يعني بانوي دنده، معني ديگري هم دارد و آن بانوي زندگي است. اين يك تجنيس سومري است. اما سفر پيدايش، معني نخست را بر مي گزيند، بنابراين آفرينش حوا را از دنده هاي آدم مطرح مي كند.
به آذربايجان وارد شديم. عصر هنگام به تخت سليمان رسيديم. كوه طبيعي ديگري با درياچه اي شگرف، بر بالاي آن و جويباري جاري در پايين، سرچشمه زرينه رود. اين محل، زيارتگاهي غيررسمي و تفرجگاهي براي خانواده هاست.
وقتي كنار درياچه ايستاديم، خورشيد، افق را لمس كرد. زماني بعد، افق به رنگ برنز درآمد و ناگهان سياه شد. شب بود كه به سوي تكاب مي رانديم. فردا در عدن بوديم.
صبح روز بعد به دشت مياندوآب رسيديم، جايي كه پيك باستاني ما نيز از آن گذشته بود؛ مقصد او شهر «آراتا» بود. شهري كه هرگز پيدا نشده است و بدين ترتيب ما به جايي كه گمان مي رود قلب عدن باشد وارد شديم، سپس از ميان درياچه اروميه در سمت چپ و كوه سهند در سمت راستمان گذشتيم؛ دريايي از رنگ و زيبايي، و تبريز پيش رويمان بود.
اين سومين باري بود كه پروفسور رول به تبريز مي آمد اما پيش از اين هيچ گاه در چنين تابستان روشن و گرمي در اين شهر نديده بود. او گفت: «آنجا را نگاه كنيد. كوه ماوراي شهر، بي شباهت به همه رشته كوه هاي زاگرس كه در طول مسير ديده بوديم، قرمز رنگ است و در نور خورشيد بازتابي سرخ گون دارد. رول گفت: «ببينيد، كوه از خاك سرخ است. كلمه آدم در زبان عبري يعني مرد خاك سرخ. هر اسطوره و افسانه اي بايد ماده خام خود را داشته باشد
روز بعد به سوي باغ معهود در شرق عدن به راه افتاديم. ده مايل خارج از تبريز، يك بار ديگر در سرزمين عهد عتيق هستيم، اما نه در سرزميني سنگي و سخت. اينجا تا چشم كار مي كند زمين هاي صاف با خاك سياه و مرتع هاي بزرگ است كه گوسفندان در آن مي چرند و نيز روستاهايي با خانه هايي از خشت خام و باغ ها.
در كتاب مقدس از كوش نام برده شده كه رود گيهون از سرتاسر آن مي گذرد. اين مكان را كوشه داغ مي گويند.
كوه سهند درياچه كوچكي را در قله خود دارد. آب آن از درون يك دودكش آتشفشان قديمي به بيرون مي جوشد، جويباري از قله پايين مي آيد و از باغ عدن مي گذرد و به درياچه اروميه مي ريزد.
وقتي به كوه سهند نزديك مي شويد به شهر كوچكي به نام «اسكو» مي ر سيد. پروفسور رول گفت: «اگر شما يك قبيله شكارچي جمع كننده بوديد (اشاره دارد به انسان هاي نخستين) و تمام منطقه را براي پيدا كردن جاي مناسب براي زندگي گشته بوديد، سرانجام همين جا ساكن نمي شديد؟ نعمات خداوندي در اينجا از حد بيرون است
سرانجام پس از گذر از همه اين سرزمين باشكوه، رول سؤالي را كه من در انتظارش بودم از من نپرسيد. اما اگر مي پرسيد پاسخ من اين بود: «آري باور دارم كه اينجا باغ عدن است و زماني كه به سرزمين خويش برگردم، با صداي بلند خواهم گفت: «آي مردم: من در باغ عدن بوده ام»
پروفسور «رول» حضرت نوح(ع) را در منابع مختلف پيدا مي كند. تاريخي بر سيل بزرگ (توفان نوح) مي گذارد. مسير سفر نوح را تعقيب مي كندبه رشته كوه هاي زاگرس مي رسد و از دشت سومر سر در مي آورد.
او معتقد است كه سلاله آدم از شمال، كم كم به سوي جنوب آمدند. همين مسير را طي كردند و همچنين براساس تحقيقات اين پروفسور، نخستين پستچي تاريخ نيز همين مسير را پيموده است.
صرف نظر از اعتقادات مذهبي ما كه براي حضرت آدم و حوا (ع) به تعبير قرآن حكايت ديگري داريم اما در يافته هاي اين پروفسور اگرچه بر آدم و حوا (ع) اشاره شده اما ظاهراً مراد از آدم، انساني است كه براي نخستين بار زندگي اجتماعي را آغاز كرده است.اين گزارش را پيتر مارتين، گزارشگر نشريه معروف ساندي تايمز(Sunday Times) نگاشته است. علاوه بر اين گزارشگر، يك مترجم ايراني نيز، پروفسور رول را همراهي كرده است.
ديويد رول، باستان شناس معروف مدعي است كه بهشت عدن واقعي را در آذربايجان يافته است.
پيتر مارتين، گزارشگر مجله ساندي تايمز، ديويد رول را همراهي كرده و بخشي از ايران را با وي گشته است تا ردپاي آدم را در آن بجويد:
پس از ۷۰۰ مايل رانندگي از اهواز در جنوب غربي ايران، از انتهاي شمالي رشته كوه هايزاگرس بيرون آمده به منطقه آذربايجان (Azerbaycan) و به دشت مياندوآب (Qoşa Çay) (ما بین دو رودخانه زرینه رود (Cığato Çay) و سیمینه رود (Tatao Çay)) ردرسيده ايم. دشت، يكپارچه زيبايي است.
كلامي جز تحسين بر زبان بيننده جاري نمي شود، فقط مي توانم بگويم: بهشتي بر روي زمين. پاي تپه ها هر از گاه چادرهايي سياه، نقطه هايي مدادين بر بوم سبز، خودنمايي مي كنند. بهشتي بزرگ بر روي زمين: باغ هاي محصور در چپ و راست و انبوهي از شكوفه هاي رنگارنگ حاوي ميوه هاي گوناگون. ما به منطقه «باغ عدن» وارد شده ايم، جايي كه كتاب مقدس در مورد باغ هاي سرشار از ميوه در هر سوي آن سخن مي راند، اكنون عدن پيرامون ماست. از كنار رشته كوه هاي كوچك مي گذريم و درست روبه روي آن، پاي كوهستاني دور دست، شهر تبريز (Tebriz) در هاله اي از دود، تن به روز سپرده است.پروفسور رول گفت: «به شما گفته ام كه اينجا محل هبوط آدم و حوا است، «بهشت عدن». هر شهر كوچكي در اين اطراف حداقل يك ديوار بزرگ دارد، كه روي آن منظره اي با شكوه نقاشي شده است؛ يك كوه از كوه هاي خدا كه آبشاري از دل آن بيرون مي ريزد و باغ هاي پرشكوه و مرغزاران سبز پايين آن را سيراب مي كند. شش هزار سال پيش تمثالي مشابه، بر ديوار خانه «انكي» از خدايان سومر و همطراز «يهوه»، خداي عهد عتيق، به چشم مي خورد. در آن زمان اين منطقه به دو نام شناخته مي شد: «آراتا» و «ادين». اما آيا واقعاً عدن مورد نظر كتاب مقدس، همين جاست؟ آيات ۱۰ تا ۱۴ فصل دوم عهد عتيق مي گويد؛ عدن سرچشمه چهار رودخانه را در خود دارد: فرات و هيدكل و جيحون و پيشون.
در مورد دو رود اوليه بحث فراوان است اما پروفسور رول مي گويد: «در اين مكان رودي به نام آراز(ارس، Araz Çayı) در گذر است. اين رود قبل از استيلاي اعراب بر ايران در قرن هشتم ميلادي، گيهون (جيحون) ناميده مي شد و در قاموس هاي انجيلي اين رود، گيهون - آراز ثبت شده است. چهارمين رودي كه در عهد عتيق از آننام برده مي شود، رود پيشون است كه دانشمندان معتقدند اين رود همان رود اوزن (Qızıl Üzen Çayı) است.
از سويي در روايت ديگري از عهد عتيق آمده است: «در سرزمين نود، كه شرق عدن است…» در اين منطقه روستايي به نام نقدي وجود دارد. نام اين روستا مي تواند اثري از سرزمين نود (Nod) باشد. جايي كه قابيل پس از كشتن هابيل، به آن جا تبعيد شد.
 
پروفسور رول، محتمل ترين مكان عدن واقعي را همين منطقه مي داند. كار مهم ديگر پروفسور رول، كنار هم گذاشتن و ايجاد توالي بر دريافت هاي مختلف و ساختن داستاني باشكوه از آن است. او نوح را در منابع مختلف پيدا مي كند، تاريخي بر سيل بزرگ (توفان نوح) مي گذارد و جايي را كه كشتي نوح به خشكي نشسته مي يابد؛ نه، كشتي در كوه آرارات (Ararat) ننشست. پس از آن، مسير سفر نوح را تعقيب مي كند، به رشته كوه هاي زاگرس مي رسد و از دشت سومر سر در مي آورد. سومري ها كه اوج دورانشان هزاره هاي چهارم و سوم قبل از ميلاد بود، مردمي شگفت انگيز بودند: نويسنده، مخترع چرخ، مصنوعات فلزي و دريانوردي. رول معتقد است كه اين مردم براي نخستين بار معاهده تجارت دريايي را با شمال آفريقا منعقد كردند، به مصر (Misir) رفتند و نخستين فراعنه مصر شدند.
***
اهواز نقطه شروع سفر ما به عدن، شهري نفتي در جنوب رشته كوه هاي زاگرس است. شب قبل از عزيمت، پروفسور رول، منطق گزينش مسير را بيان كرد.
سفر به صورت زميني و از طريق دشت سومر در جنوب زاگرس آغاز شد؛ يعني در جهت عكس همان مسيري كه سلاله آدم حركت كرده بودند.
پروفسور رول گفت: «اينجا، چنان كه كتاب مقدس مي گويد؛ جايي است كه سلاله آدم پس از توفان نوح و سيل بزرگ در آن ساكن شدند. آثار سفالين به دست آمده، گواه خوبي بر آن مهاجرت فرهنگي رو به جنوب است.
قديمي ترين سفالينه، مربوط به هزاره هفتم پيش از ميلاد، از شمال زاگرس به دست آمده است. نسل بعدي سفالينه ها، از هزاره ششم، به سمت پايين تر و درون زاگرس سير مي كند. حدود ۲۰۰۰ سال بعد، نخستين سفالينه جديد در اوروك، دومين شهر روي زمين، پيدا شد. از آن به بعد ساختن ظروف سفالين با استفاده از چرخ كوزه گري و با سرعت زياد انجام مي شد و البته جنس آن از ظرف هزاره هفتم به مراتب نامرغوب تر بود».از جنوب زاگرس، سفر ما در مسير عكس سفر سلاله آدم، از سومر به درون كوه هاي زاگرس، به سوي اولين مكان بشري يعني عدن ادامه مي يافت. در طول مسير با آثار مذهبي و باستاني فراوان و اعتقادات و باورهايي كه گاه با كتاب مقدس شباهت داشت بر مي خورديم،از جمله داستان پيدايش آدم.
ساعت ۷ صبح بود كه از اهواز به راه افتاديم و در نور خورشيد بامدادي، به درون منطقه كسل كننده نفتي رانديم كه هر گوشه آن آتشي دود آلود از چاهي برمي خاست. ما اكنون مسير را به سوي عدن طي مي كرديم كه در زماني دور، يك مأمور ويژه سلطنتي آن را طي كرده بود. رول اين مأمور را چنين توصيف كرد: «نخستين پيك (پستچي) جهان كه نخستين مكتوب سلطنتي را حمل مي كرد«
نخستين توقفگاه ما زيگورات چغازنبيل بود، تپه اي ساخت دست بشر، در جايي كه سابقاً عيلام نام داشت و در شمال سومر، واقع شده بود.توقف بعدي شهر باستاني سوسا (شوش، هزاره سوم پيش از ميلاد) و معبد دانيال نبي(ع)، مردي از كنام شيران، بود. سوسا توسط ژاك دومورگان، مصرشناس فرانسوي، كشف شد.
پروفسور رول گفت: «اين يكي از مهم ترين آثار باستاني برآمده از دل زمين در سطح جهان است. پس از گسترش اسلام در ايران در قرن هشتم ميلادي بسياري از مكان هاي خارجي به نام هاي عهد عتيق نام گذاري شد، نام هايي كه در قرآن نيز وجود دارد.» مسير خود را در دامنه هاي زاگرس ادامه داديم و به سرزمين عهد عتيق وارد شديم. دهكده هاي زيبا با خانه هاي سنگي و خشتي، تپه هاي شخم خورده و مزارع گسترده. اينجا سرزميني است كه گنجي عظيم در دل دارد، گنج تاريخ، بعضي از روستاها بر سينه تپه ساخته شده اند، تاريخ آنها زير تپه ها مدفون است.
آدم كه بود؟ رول چنين مي انديشد: «آدم نمادي است از كهن ترين نياي آدمي، اولين انسان تاريخي، سردودمان بشر، رهبري معنوي و سياسي. من فكر مي كنم او نماينده اولين مردم ساكن بر زمين نيز هست، انسان هاي شكارچي كه پس از انقلاب پارينه سنگي آموختند، حيوانات را رام كنند و در زمين، محصول بكارند.» اما شما مي توانيد اين شخصيت هاي بنيانگذار را با نام هاي ديگري در قصه هاي باستاني ملل و اديان مختلف ببينيد. حوا در سفر پيدايش به عنوان مادر همه زندگان توصيف شده، همين توصيف براي نين هورساگ، بانوي كوهستان هاي سومري ها نيز به كار رفته است. از افسانه هاي سومري چنين استنباط مي شود كه انكي از درخت ممنوعه خورد و نين هورساگ او را به خاطر اين كار نفرين كرد. انكي در آستانه نابودي قرار مي گيرد، دنده هايش به دردي سخت دچار مي آيد، اما نين هورساگ به رحم مي آيد و الهه اي به نام نين تي را براي شفاي او مي آفريند.
نين تي يعني بانوي دنده، معني ديگري هم دارد و آن بانوي زندگي است. اين يك تجنيس سومري است. اما سفر پيدايش، معني نخست را بر مي گزيند، بنابراين آفرينش حوا را از دنده هاي آدم مطرح مي كند.
منبع: نشريه Sunday Times / برگردان: حميد ذاكريبه آذربايجان وارد شديم.عصر هنگام به تخت سليمان رسيديم. كوه طبيعي ديگري با درياچه اي شگرف، بر بالاي آن و جويباري جاري در پايين، سرچشمه زرينه رود (Cığato Çay). اين محل، زيارتگاهي غيررسمي و تفرجگاهي براي خانواده هاست.
وقتي كنار درياچه ايستاديم، خورشيد، افق را لمس كرد. زماني بعد، افق به رنگ برنز درآمد و ناگهان سياه شد. شب بود كه به سوي تكاب (Tikan Tepe) مي رانديم. فردا در عدن بوديم.
صبح روز بعد به دشت مياندوآب (Qoşa Çay) رسيديم، جايي كه پيك باستاني ما نيز از آن گذشته بود؛ مقصد او شهر «آراتا» بود. شهري كه هرگز پيدا نشده است و بدين ترتيب ما به جايي كه گمان مي رود قلب عدن باشد وارد شديم، سپس از ميان درياچه اروميه (Urmiya Gölü) در سمت چپ و كوه سهند (Sehend Dağı) در سمت راستمان گذشتيم؛ دريايي از رنگ و زيبايي و تبريز (Tebriz) پيش رويمان بود.
اين سومين باري بود كه پروفسور رول به تبريز (Tebriz Kendi) مي آمد اما پيش از اين هيچ گاه در چنين تابستان روشن و گرمي در اين شهر نديده بود. او گفت: «آنجا را نگاه كنيد. كوه ماوراي شهر، بي شباهت به همه رشته كوه هاي زاگرس كه در طول مسير ديده بوديم، قرمز رنگ (Qırmızı Reng) است و در نور خورشيد بازتابي سرخ گون دارد. رول گفت: «ببينيد، كوه از خاك سرخ است. كلمه آدم در زبان عبري يعني مرد خاك سرخ. هر اسطوره و افسانه اي بايد ماده خام خود را داشته باشد
روز بعد به سوي باغ معهود در شرق عدن به راه افتاديم. ده مايل خارج از تبريز (Tebriz)، يك بار ديگر در سرزمين عهد عتيق هستيم، اما نه در سرزميني سنگي و سخت. اينجا تا چشم كار مي كند زمين هاي صاف با خاك سياه و مرتع هاي بزرگ است كه گوسفندان در آن مي چرند و نيز روستاهايي با خانه هايي از خشت خام و باغ ها.
در كتاب مقدس از كوش نام برده شده كه رود گيهون از سرتاسر آن مي گذرد. اين مكان را كوشه داغ مي گويند.
كوه سهند درياچه كوچكي را در قله خود دارد. آب آن از درون يك دودكش آتشفشان قديمي به بيرون مي جوشد، جويباري از قله پايين مي آيد و از باغ عدن مي گذرد و به درياچه اروميه (Urmiya Gölü) مي ريزد.
وقتي به كوه سهند نزديك مي شويد به شهر كوچكي به نام «اسكو» (Üsgü) مي ر سيد. پروفسور رول گفت: «اگر شما يك قبيله شكارچي جمع كننده بوديد (اشاره دارد به انسان هاي نخستين) و تمام منطقه را براي پيدا كردن جاي مناسب براي زندگي گشته بوديد، سرانجام همين جا ساكن نمي شديد؟ نعمات خداوندي در اينجا از حد بيرون است«.
سرانجام پس از گذر از همه اين سرزمين باشكوه، رول سؤالي را كه من در انتظارش بودم از من نپرسيد. اما اگر مي پرسيد پاسخ من اين بود: «آري باور دارم كه اينجا باغ عدن است و زماني كه به سرزمين خويش برگردم، با صداي بلند خواهم گفت: «آي مردم من در باغ عدن بوده ام«.


منابع:
روزنامه همشهری
سایت خبری bilgipolis.com
مقالات آقای شهرام اشرف نیا
مقاله (من در بهشت عدن بودم) پروفسور دیوید رول
 نشريه Sunday Times /

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

۲ نظر:

  1. البته خوب کسي که با تاريخ آشنا باشد حتما ميداند که آدم و حوا و باغ عدن و سليمان تنها داستان هستند نه اشخاصي يا رويدادهاي حقيقي! اينها نتها داستان و اساطير سامي مربوط به قوم يهود هستند.

    پاسخحذف
  2. well hard to belive this stiry as a history

    پاسخحذف