دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۱

صدا وسیمای جمهوری اسلامی و بحران هویت



هویت ، کیستی فردی و هویت اشخاص را بیان میکند.در آستانه هزاره سوم میلادی که فرایند جهانی شدن،که فرهنگ ها و ملت ها را به تداخل و آمیزش فرا میخواند وبرخی از فرهنگ با دسترسی اسان به ابزارهای پیشرفته ارتباط جمعی و اطلاعات درصدد ایجاد فرهنگ جهای بوده و منادی استحاله و حذف ممیزه های بومی فرهنگهای دیگر و همگن سازی آنها شده اند ، تامل درباره نسبت هویت یک ملت با فرایند جهانی شدن و راههای حفظ ثبات  فرهنگ و هویت آن ملت ضروری است.
هویت در سطح فردی و اجتماعی از مهمترین مباحث مورد بحثجامعه بشری میباشد که در برخی مقاطع تاریخی،پدیده ای به نام (بحران هویت)،جوامع را به چالش فرا میخواند.با توجه به نقشی که انقلاب ارتباطات در تحکیم فرایند جهانی شدن و تغییر محدوده های فیزیکی مکان و کاهش زمان لازم برای تهیه اطلاعات ایفا میکند، میتوان وسایل ارتباط جمعی را یکی از عوامل بوجود آورنده این بحران نامید.تاثیر رسانه های جمعی بر فرهنگ و ساختارهای اجتماعی و ... سبب گردیده است که همه دنیا با مساله ای به نام بحران هویت روبرو شود، چرا که رسانه های جمعی بیشتر از نهادها و منابع دیگر در شکل دادن،تولید ،انتقال و تفسیر هویت در طول زمان نقش محوری دارند.زیرا رسانه های جمعی مهمترین بستر برای ساخته شدن هویت ، نقد و تفسیر مکرر آنها میباشد.
با توجه به کثرالمله بودن کشور و سیاستهای حکومت که در طول رژیم استبدادی پهلوی در مورد ملیتها اعمال شد تقریبا در هفت دهه اخیر نوعی بحران هویت در میان اقوام وملل مختلف کشور مشاهده میشود.سرآغاز چنین بحرانی را میتوان اعمال سیاست مبتنی بر شبیه سازی ،جهت ایجاد و تعمیق همگرایی اجتماعی و برپایی دولت - ملت واحد در دوره حکومت پهلوی رضاخان قلمداد نمود.در آن دوره با توجه به ابزاری که رژیم در اختیار داشت و سیاستهایی که اعمال مینمود سعی در از بین بردن ملیتهای مختلف و جذب آنها در فرهنگی خاص نمود.با توجه به اینکه به جز ملت آذربایجان ، سایر ملل به نحوی با فرهنگ غالب رابطه نژادی و قومی داشتند و نیز تاثیر شگرف اذربایجان در تحولات معاصر کشورآنان از طرف ملت آذربایجان خطر بیشتری رابرای خود احساس کرده و در راستای اجرای سیاستهای شبیه سازی ، فرهنگ ملت آذربایجان بود که بیشتر در معرض نابودی قرار گرفت.حتی در این راه از این کوششی دریغ نکرده وبا فریب افراد به اصطلاح نخبه از میان خود ملت آذربایجان به تحریف تاریخ مردم آذربایجان پرداختند.به دنبال چنین اعمال استعمارگرایانه ای ،عمده ملت آذربایجان دچار نوعی بحران هویت گردیدند.
مطالب بحث شده در بالا بیان میکند که رسانه های جمعی تاثیر بسزایی در شکل گیری هویت انسانها دارد.در سالیان گذشته تاثیر این رسانه ها از جمله صدا وسیما در شکل گیری هویت اشخاص بدلیل عدم گستردگی نسبت به زمان کنونی خیلی کم بود.
با انقلاب سال 57 انتظار میرفت که سیاست شوم شبیه سازی ملتها در کشور ریشه کن شود و با گسترش فرهنگ این خطه ،خلا هویتی و فرهنگی ایجاد شده در آنان را پر کرد.اما عملکرد صدا وسیما در پخش سریالهای توهین آمیز و ... در طی دو دهه اخیر نشان داد که هنوز پس مانده های تفکرات ضد انسانی و نژادپرستانه در تار وپود نظام ،بالاخص صداوسیمای جمهوری اسلامی فرخنه کرده و بیش از پیش در اجرای سیاستهای ضد انسانی خود گام بر میدارد.
در روزگاری که بقای فرهنگها به به توانایی رادیو تلوزیون بستگی دارد ، انتظار مردم آذربایجان بویژه قشر روشن فکر و جوان در سالهای اخیر این بود که با احداث شبکه استانی سیما در استانهای مختلف آذربایجان و پخش برنامه های مختلف در زمینه فرهنگ و تاریخ آذربایجان بتوان هویت واقعی مردم را به آنان شناساند.





افسوس و صد افسوس که با هزاران آرزو شبکه های استانی نیز در استانهای مختلف آذربایجان احداث شد.عملکرد شبکه های استانی در طول عمر کوتاه خود نشان میدهد که اینان نه تنها در راه شناخت هویت و فرهنگ واقعی مردم آذربایجان گان بر نمی دارند، بلکه با سیاستی که در پیش گرفته اند موانع جدی تری را نیز بر سر راه چنین شناختی قرار داده اند.در شناخت سایستهای شبکه های استانی سیما در نقاط مختلف آذربایجان میتوان به بررسی برنامه های ارائه شده از سوی آنان پرداخت.برای مثال برنامه های کودک کلا به زبان فارسی پخش می شود وبرنامه هایی که به زبان ترکی (البته از قول خودشان آذری !) پخش میشود عمدتا مربوط به کشاورزی ،مسائل روستایی و ... میباشد.(البته آن هم به زبانی که فقط فعلهایش ترکی است و فهم آن برای غیر ترک زبانان راحت تر از خود ترک زبانان است).با توجه به اینکه هویت واقعی یک شخص بیشتر در دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرد با ارائه چنین برنامه هایی ،کودکان این مرز وبوم را از فرهنگ و هویت واقعی خود دور نگه داشته و زبان ترکی را زبانی درجه پایین معرفی میکنند.در واقع با ارائه چنین برنامه هایی هویت کودکان را به صورت دلخواه شکل میدهند وبه اصطلاح با پنبه سر میبرند.متاسفانه تا حدودی نیز در اجرای سیاستهای شوم خود موفق بوده اند.البته ذکر این نکته نیز لازم است که برخی در توجیه پخش برنامه ها به زبان فارسی (بیش از 50 درصد) عنوان میکنند که در این استانها چند صد نفری غیر ترک وجود دارند بهتر است که آنان نیز از برنامه های صدا وسیما حداکثر فیض را ببرند.در جواب آنان بایستی گفت : که با وجود 6 شبکه سراسری چه لزومی دارد در این شبکه ها فارسی پخش شود؟در این صورت باستی به دلیل ترک زبان بودن بیش از نصف مردم کشور ، لااقل نصف برنامه های شبکه های سراسری سیما بایستی به زابن ترکی باشد.
سوالاتی که برای مسئولین صدا وسیما میتوان مطرح نمود این است که تا چه اندازه در معرفی و شناسایی فرهنگ مردم آذربایجان تلاش کرده اند؟ چه برنامه هایی راپخش کرده اند که معرف فرهنگ ، تاریخ و تمدن این خطه باشد؟هدف از پخش برنامه های کودک به زبان فارسی چیست؟مگر پدران و مادران و خود این کودکان به زبان فارسی تکلم میکنند که برنامه های آنان نیز به زبن فارسی پخش شود؟تا چه اندازه برای جذب نیروی انسانی متعهد واشنا به فرهنگ و تاریخ این مردم تلاش کرده اند؟ و ...
بالاخره تا کی میخواهند به این سیاستهای غلط خود ادامه دهند؟

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر