احمد کسروی از چهرههای جنجالی تاریخ معاصر ایران و موضوع مناقشات بسیاری است. کسروی از دو جنبه اهمیت یافته است: نخست از منظر تاریخنگاری، به ویژه تاریخ مشروطیت، و دیگر از منظر حرکت در مسیر مخالفت با مذهب و ادعاهایی که در مورد برانگیختگی خود مطرح میکرده است.
سيد احمد كسروي از سيدهاي شجره دار است.اين سيد مهاجر در سال ۱۲۶۹ هجري الشمسي در تبريز به دنيا آمد.از دوران جواني معتاد به ترياك بوده است.كسروي در كتاب ،زندگي من ،در صفهات ۴۴۶ و ۴۴۷ به معتاد بودن خود اعتراف ميكند.حتي نوشته است كه با ملك الشعراي بهار باهم خيلي ترياك كشيده اند.
در سال ۱۲۸۹ خانواده كسروي به بيماري تيفوس دچار شد و مادرش از دنيا رفت وليكن احمد دچار كم خوني شده و چشمهايش كم سو گرديد و دندانهايش پوسيد و موهايش ريخت و دچار سؤ هاضمه شد.
در سال ۱۲۹۳ در تبريز به مدرسه موريال اسكول آمريكاييان رفت.
خيانت كسروي به شيخ محمد خياباني :
كسروي با سرگرد ادموند (رييس اداره سياسي بريتانيا در تبريز) ديدار كرده و قرار ميشود كه از حركات شيخ محمد خياباني و دموكراتها اطلاعاتي به وي بدهد.در اين ميان مخبر السلطنه نيز از تهران به كسروي خبري ميفرستد كه اگر در فرو نشاندن قيام خياباني تلاش كند ،در آينده پست و مقام خوبي به او خواهد داد.كسروي نيز در قالب اينكه تاريخ مينويسد مكارانه به خياباني نزديك شده و مسائلي را كه بدست مي آورد به سرگرد ادموند و مخبر السلطنه ميفروشد.كسروي براي ثابت كردن چاپلوسي و آدم فروشي خودش در پيش اربابان (خارجيان و حكومت مركزي)…اقدام به ايجاد تفرقه در بين دموكراتها ميكند و در مقابل خياباني ،شاخه تنقيديون را درست كرده و به مخالفت با خيياباني ميپردازد.در گير و دار اين مساله جاسوس بودن كسروي فاش ميشود و انقلابيون تبريز دار و دسته خائن كسروي را دستگير ميكنند ولي سيد احمد لباس زن پوشيده و چادر به سر ميكند و به سائين قالا فرار ميكند ،با كمكهاي مخبر السلطنه به تهران ميرود.در سال ۱۲۹۹ كه قيام خياباني شكست ميخورد و شيخ محمد خياباني شهيد ميشود ،به پاس خدماتي كه كسروي در شكست دادن انقلابيون كرده بود به رياست دادگاه استيناف تبريز منصوب ميشود .مردم تبريز كه خائن و چاپلوس بودن ايشان را ميدانستند شروع به اذيت كسروي ميكنند و سيد دوام نياورده و ۳ هفته بعد پست و مقام خود را ول كرده و به مازندران ميرود.
اكثر كتابهاي كسروي موضوعاتي است كه اربابانش در مورد تحريف آنها به سيد دستور داده بودند و به خاطر آن اشتباهات و تناقضات زيادي دارند.در مقاله اي كه در روزنامه حبل المتين سوريه به چاپ رسانده است ،مردم آذربايجان را ترك ميداند ولي بعدا فارس و آذري ميداند.(كتاب كسروي در پيرامون ادبيات ..چاپ تهران سال ۱۳۶۵ صفحه :۱۴۶).
كسروي در نوشته هايش ،معترضين را مخالفان اسلام مينامد وليكن در جاي ديگري اسلام را ديني ميداند كه تاريخ مصرف آن تمام شده است.
ادعاهاي پيامبري سيد احمد كسروي :
كسروي در نوشته هايش از آوردن دين جديد سخن ميگويد .كتابي تحت عنوان ورجاوند بنياد نوشته است.(ورجاوند بنياد دو كلمه ساخته كسروي است كه به معناي كتاب مقدس ميباشد).و اين كتاب را به ياران خود تحت عنوان كتاب ديني ميدهد و ميگويد كه اين كتاب بنا به خواست خدا نوشته شده است و ائين خدا هست و جانشين دين اسلام ميباشد.
مراسم سوزاندن كتاب توسط كسروي و دوستانش :
يكي از شاخصه هاي مهم پان ایرانیسم ،سوزاندن كتابهاي غير فارسي و از بين بردن فرهنگ غير فارسها است.كسروي و دوستانش (محمد علي فروغي ،سيد حسن تقيزاده ) مراسمي ترتيب داده و كتاب ميسوزاندند .خود كسروي در اين باره در روزنامه پرچم به دفاع از مراسم پرداخته و مينويسد : …. آري ما كتاب ميسوزانيم ،آن كتابها آذربايجان را ترك مينامد و كتابهاي ديگر كه به عربي نوشته شده اند و به خدا نسبت داده ميشوند.(كتاب پژوهشگران معاصر ايران صفحه ۸۴ ،۱۲۰،۱۲۱)..
ماجراهاي سيد كسروي و شيخ خزعل :
زماني كه حكومت خوزستان(دوران عربستان) در دست شيخ خزعل بود .رضا پهلوی قبل از لشكر كشي به آنجا و كشتار مردم عرب ،كسروي را به عنوان جاسوس به اهواز ميفرستد.وليكن شيخ خزعل از جاسوس بودن كسروي مطلع ميشود و كسروي به ناچار به خفاجيه (سوسنگرد) فرار ميكند.به هنگام ورود ارتش به اهواز كسروي يك سخنراني كرده و رضا پهلوی را اعلي حضرت شاهنشاه پهلوي سردار نامدار تاريخ ايران خطاب ميكند.بعد از آن كسروي رييس عدليه آن منطقه منصوب ميشود.هفته بعد طي مقاله اي مينويسد : ما بايد شب تا صبح در حمد و ثناي شاهنشاه پهلوي باشيم و او را دعا كنيم.(البته اين نوع چاپلوسي را از شاهنامه ياد گرفته بود).
:
سخنان كسروي در مورد شاعران:
سيد احمد در مورد شاعر بزرگ ، مولوي ،ميگويد كه : كتابهاي مولوي مايه ضلالت و گمراهي است و سعدي را زن صفت و حافظ را ديوانه معرفي كرده است.
نظرات ساير نويسندگان و دانشمندان در مورد كسروي :
سعيد نفيسي مينويسد كه : كسروي افكاري داشت كه از جاهاي ديگر به او تلقين ميشد و كسروي نيز آن افكار را به صورت مغرضانه و غير علمي به صورت كتاب و مقاله درمي آورد.
جلال آل احمد مينويسد:كسروي روشنفكر نبود و حتي در مقابل روشنفكران ايستادگي ميكرد.
حبيب يغمايي از نويسندگان هم عصر كسروي مينويسد :به نظر من كسروي از ازادي كه شاه به او داده است استفاده كرده و به اقوام ناسزا مينويسد و اهل فن نيست و دچار اشتباهات فراواني ميشود.
وزير معارف زمان شاه در طي نامه خصوصي به شاه نوشته است :كسروي با كمال بيشرمي و بدون مجوز منطقي و اخلاقي با عبارات كج و نادرست ،ملت را در نزد خرده بينان دنيا رسوا ميكند.
نمونه اي از تحريفات كسروي :
سيد كسروي با همدستي علي دشتي اقدام به تهيه شجره نامه براي رضا پهلوي كردند كه بعدها توسط علي دشتي به رضا تقديم شد.
مرگ سيد كسروي :
بعد از تبعيد رضا پهلوی ،ديگر تاريخ مصرف كسروي نيز تمام شده بود و حكومت هم اهميتي به او نميداد .در ارديبهشت سال ۱۳۲۴ نواب صفوي به كسروي تيراندازي كرد ولي سيد مجروح شد و فرار كرد.در ۲۰ اسفند همان سال ۱۳۲۴ كسروي به همره منشي خود حدادپور در سالن دادگاه به دست دو برادر به نامهاي علي و حسين امامي ،با ضربات چاقو كشته شدند.
قبر كسروي كجاست ؟
كسروي به قبرستان شهر راه داده نشد و به همراه منشي كشته شده خود در شمال شهر تهران در گلاب دره شمران گودالي حفر كرده و دفن كردند.
منابع :
كتاب زندگاني من ،نوشته احمد كسروي ،چاپ باهماد آزادگان
كسروي در دايره المعارف فارسي ،غلامحسين صائب
تاريخچه باهماد آزادگان ،يسماعيل واعظ پور
ویکی پدیای فارسی
در خدمت و خيانت روشنفكران ،جلال آل احمد
از ضيا تا بختيار ،مسعود بهنودي
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
سهراب یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطهی ایران
داریوش رحمانیان، آذربایجان، مشروطه و ناسیونالیسم
کسروی، تاریخ پانصد سالهٔ خوزستان
خدایش بیامرزاد. آزاده زیست و آزاده مرد. مردی حفگو بود. نوشته شما نیز چیزی از ارزش او نمی کاهد. او خود را معصوم نمی دانست. از بسیاری از کسانی که مدعی خدمتند بیشتر به ایران و ایرانی خدمت کرد.
پاسخحذفشما تا کنون برای به دست اوردن هویت مجعول چه لاطائلاتی که جعل نکرده اید افسوس که ابزارتان برای مطالبات به حق قومی دروغ وجعل و کوری فهم و دشمنی با واقعیات بوده و هست. چرک نویسهای شما طایفه نه به تاریخ و عقل کارسازند نه توانایی وارد کردن لکه ای به ساحت درگذشته ی کسروی بزرگ را دارند.
پاسخحذفاز نادانی شما هر چی بگن کم گفتن ادمای بزرگ اذربایجان مثل کسروی رو با دروغ و جفنگ میکوبیت تا خودتونو به دامن کوتوله هایی مثل علیف بندازید
پاسخحذفهمانطور که گفتی تاریخ مصرفش تموم شده بود، دیگه برای فارس ها مهم نبود،دیگه خدمتی نمیتونست بکنه ،مگه میر حسین موسوی و یا بازرگان، ... با این فرقی داشتند اون ها هم گول این فارس ها رو خوردند ،زندگی خودشون و خانوادشون رو نابود کردند ! این آخر عاقبت کسایی هستش که به ملت خودشون پشت کنن ، فقط حیف اگه آزربایجان آزاد بود ممکن بود این افراد با استعداد های که داشتند ،افراد مفیدی برای ملت آزربایجان میشدند
پاسخحذف