مقاله ای با عنوان «اتفاقا این تجزیه طلبان هستند که خاک و زبان برایشان مهم تر از انسان است» به قلم خانم الهه بقراط روزنامه نگار پناهنده ایرانی در آلمان در نشریه اینترنتی متعلق به خود ایشان منتشر شده است که به صراحت نشان میدهد سواد و آگاهی سیاسی بین دسته ای هرچند زیاد از مردم ایران و روشنفکرانش به حدی نرسیده که ظرفیت پذیرش دمکراسی و مردم سالاری را در جامعه خود و همسان با جوامع مترقی دیگر داشته باشند.
تئوریسین های حکومتی و سخنرانان مجالس و رسانه های رژیم جمهوری اسلامی که تا دیروز دشمن درجه یک اپوزیسیون خارج نشین ایران بودند هم اکنون تنها به بهانه یک کنفرانس غیررسمی و کوچک نمایندگانی از ملت محبوس آزربایجان ایران در جمهوری آزربایجان،با یکدیگر همصدا شده و هر طرف برای تصدیق موضع طرف دیگر مفسر سیاسی شده است.مشخص است که حکومت دست پروردگان داخلی و خارجی فراوانی دارد که برخی در لباس روشن فکر خارج نشین و برخی نیز با لباس وکیل مردم هر کدام در جهت منافع خاک پرستان ملی گرا به ایراد سخنان غیرواقع و بدون پایه و اساس مشغولند.جناب شریعتمداری از کشورگشایی و ایجاد رفراندوم در سایر ممالک مستقل سخن به میان میاورد و به دنبال ایشان ژورنالیست های به اصطلاح اپوزیسیون با دخیل قراردادن باستانی بودن کشور و تمایز قراردادن بین ایران با سایر کشورها،حق تعیین سرنوشت مردم را در داخل مرزهای جغرافیایی ایران کاری بیهوده و به ادعای خودشان،خاک پرستی و قوم گرایی مینامند.خانم بقراط بدون داشتن کوچکترین دانش تاریخی و فرهنگی مدعی هستند کشور ایران هزاران سال یکپارچه و متمرکز اداره میشده و این را دلیلی بر این میدانند که خاست مردم اگر بر استقلال و جدایی باشد به هیچ جا نخواهد رسید.مملکتی که تنها یکصد سال از حکومت متمرکز در قالب یک قدرت واحد مرکزی میگذرد و تا قبل از آن یا به صورت ایالتی و ولایتی یا به صورت سرزمین های تحت سلطه اداره میشده در نظر ایشان ،مملکتی است که هزاران سال یکپارچه است!
فارغ از جعلیات پان ایرانیستی که مدعی هستند حقوق بشر و احترام به مردم و اسیران و بردگان ابتدا در انحصار ایرانیان بوده ،چگونه ممکن است میراث داران این نوع حکومت، چنین همه مسائل را وارونه جلوه داده و برای حفظ چندین کیلومتر مرز خاکی با لباس ژورنالیستی و با زبان روشن فکری ریاکارانه عمل کنند؟
در توضیح این نویسنده محترم باید عارض شد که خود پادشاه باستانی ایشان در اثری موسوم به کتیبه داریوش نیز به صراحت عنوان کرده در طی دوران حکومت و پادشاهی خود بارها قیام و شورش مردمان مناطق مختلف سرزمین خودش را با لشکرکشی سرکوب کرده است.جالب اینجاست که این مناطق در همین کتیبه به صورت ایالات جدا از حکومت مرکزی ذکر شده است.پس باید یقین پیدا کرد این حکام باستانی و دیکتاتور و جنگاور ایرانی جانشینان سزاوار و برازنده ای به یادگار گذاشته اند که کوچکترین ارزش و احترامی به نظر و رای مردم تحت امر خود قائل نیستند و هرگونه اعتراض مدنی و سیاسی مردم را ،آشوب و گردنکشی تلقی کرده سرکوب میکنند.
خانم بقراط پناهنده سیاسی ایرانی در آلمان و عضو سابق سازمان فداییان خلق میباشند و هم اکنون در کشوری مقیم هستند که خود به صورت فدرالی اداره شده و حدود 20 ایالت غیرمتمرکز با دولت های محلی دارا میباشد.باید از ایشان پرسید چرا در نظر ایشان حق تعیین سرنوشت و دمکراسی خواهی و مردم سالاری باید مختص جوامع دیگر و به اصطلاح بهتر از ما بهتران باشد در صورتی که مردم کشور متبوع خودشان با ظلم و تبعیض و دیکتاتوری دست به گریبانند؟پرسید که چرا باستانی بودن یک کشور را معیاری برای عدم تحقق خاست مردم میدانند؟شاید ایشان در طول دوران اقامت و پناهندگی در آلمان قادر به مطالعه و حتی سفر به ممالک مترقی دیگر نبوده اند تا اختلاط فرهنگ و زبان و دمکراسی با باستان را از نزدیک مشاهده کنند.بهتر نبود خانم بقراط در حیطه تخصص شخصی خود که همان مبارزات برای حقوق زنان است دست به قلم برده و به فعالیت سیاسی اش ادامه میدادند؟
لینک مقاله خانم بقراط در نشریه «ژورنالیست»
استفاده از این نوشتار به شرط درج منبع، بلامانع است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر