دوشنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۰

فرزند سبلان


 قدر زر زرگر بداند

درحالی که سال 81 روزهای پایانی خود را می گذراند و همه خود را برای سالی نو آماده می کردند، زبان و ادبیات ترکی به پیشواز رفته وبا معرفی یکی دیگر از گنجینه های ادب و عرفان خود، رخت تازه برتن کرد. استاد شهیر و چیره دست ادب و عرفان، جناب آقای دکتر «جابر عناصری» با تلاش شبانه روزی وطاقت فرسای خود، غبار غربت از چهره « ذکری اردبیلی » برگرفتند و غزلیات عرفانی او را پس از گذشت صد سال احیاء نمودند. قطعاً گنجینه ادب و عرفان آذربایجان چشم به قلم این استاد فرهیخته دوخته است. نشر این کتاب از جانب ایشان بهترین عیدی به مردم آذربایجان بود.
دکتر جابر عناصری دهها سال در دانشگاههای تهران به تربیت هزاران دانشجو مشغول بوده است. فراموش نمی کنیم که همو با اهداء کتابخانه شخصی خود به اردبیل، خواستار ایجاد «بنیاد تعزیه شناسی آذربایجان» شدند اما ایشان نیز مانند یاردیرین خویش، دکتر صدیق ،با جواب سرد و دو پهلو رو در رو شده  وطرحشان در موزه افتخارات مسئولین محلی! ماندگار شد. آنچه از دکتر جابر عناصری در ایران نام می برد «استاد فرهیخته ادب،عرفان و فلسفه » است و درهمین راستا دهها اجلاس ونکوداشت در شهرهای مختلف ایران اسلامی برای ایشان گرفته اند. آنچه گمنام است، زحمات ایشان در تاریخ و ادبیات آذربایجان است. تحقیقات گسترده ایشان در «تعزیه شناسی»عموماً و «تعزیه – اردبیل»خصوصاً، تحقیقات و شرح ایشان در باب «قارا مجموعه »عموماً و «شرح عرفانی غزلیات شیخ صفی » خصوصاً و دهها از این دست ، تنها به قلم استادی چیره دست ایشان میسر است.
ایشان غزلیات «ذکری اردبیلی » - شاعر اربیلی سده 13 هجری – را از میان نسخه های خطی استخراج کرده و با زحمت و مشقت آنها را قرائت کرده و بصورت کتابی چاپ و نشر نموده اند. غزلها با لهجه کهن وشیرین اردبیل سروده شده است. این لهجه صدها سال پیشتر در غزلیات عرفانی قارا مجموعه شیخ صفی نیز مشاهده می شود. باتوجه به اینکه استاد بزرگوار نیز فرزند سبلان هستند ، توانائی خود را در حفظ لهجه به خوبی نشان داده اند. شرح مختصر و مفیدی از اصطلاحات عرفانی مورد استفاده در غزلیات «ذکری اردبیلی» در انتهای کتاب، درک عرفانی این غزلها را راحت تر کرده است.
پس از مطالعه غزلیات عرفانی «ذکری اردبیلی» در این کتاب، چنین احساسی به خواننده دست می دهد که گویا مثنوی یا حکایت می خواند، چرا که چیدمانی غزلها چنان است که لازم و ملزوم هم هستند. غزل پیشین، خواننده را برای غزل آتی آماده می کند و غزل حاضر، غزل پیشین را تکمیل می کند. خواننده با خواندن غزل نخست نا خودآگاه سرازآخرین غزل در می آورد گویا که یک مثنوی را خوانده است.
وجود نقطه چین در تعدادی از ابیات، نشان از صعب القرائه بودن نسخه اصلی دارد که یا از ناخوانا بودن خط ناشی می شود یا کم رنگ بودن آن. هر دو احتمال وجود دارد. به هر حال دکتر عناصری رسم امانت را بجا آورده و برای قسمتهای ناخوانا، از کلمات احتمالی یا معادل استفاده نکرده اند.
با انتشار غزلیات ترکی «ذکری اردبیلی»،کلکسیون غزلسرایان ترکی تکمیل تر می گردد و در کنار فضولی، نباتی، واحد و ... بایستی نام «ذکری اردبیلی»را هم دید. زندگینامه وی بسیار گمنام بوده و تا جائی که در خاطر دارم غیر از مرحوم تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان، کسی این شاعر ترک سرا نامی به میان نیآورده است. البته در کتاب دانشمندان آذربایجان نیز به چند سطر اکتفا شده است. تنها چیزی که از او معلوم است، حیات ایشان در سده 13 و صرفاً ترکی سرا بودن وی است مگر اینکه لابلای دیگر اشعار وی بتوان اطلاعاتی در مورد او بدست آورد.
مثلا با نگاه به چند غزل وی، ملقب بودنشان به «ذکری» محرز می شود. از طرفی گویش کلماتی چون «گتور، منوم، زولفووه، خالووی و ...» ما را به دیار شیخ صفی سوق داده و یاد غزلهای نغز و طنازانه شیخ صفی الدین اردبیلی می اندازد.
در جائی هم که از زیبا رخان اردبیل سخن می گوید: 
بو اردبیل مولکودو ، «ذکری»! گوزللری                    
                              اولماز شبیه حوری یه ، قیلمانه اوخشاماز      
         
یا اینکه «شیعه» بودنشان را از لابلای اشعارشان می توان دریافت. اصلاً شیعه بودن ما ایرانی ها مدیون قلم و شمشیر اردبیل در هشت قرن گذشته است : 

آدووی شیعه قویوب منکر مولا اولما                   
                               شیعه خالص اولاندا بئله کردار اولماز
اکنون پای یکی از غزلهای «ذکری اردبیلی» می نشینیم و به جان دل می نیوشیم:

          دیوانه کونول سئودی،بیر دلبر ترسانی                       
                 سالدوم اودا یاندور دوم صنعان کیمی قرآنی
               ترسانی سئون عاشیق، البته اولور ترسا                          
                  بی جا یئره ای غافیل! منع ائله مه صنعانی
               مجنونه دئیون گلسون گورسون نه تماشا دور                      
            مستانه چیخوب لئیلی، آولار بو بیابانی
               بیر یارین الیندن داد، دائیم چکه رم فریاد                           
          فریاده یئتیشمزلر، فریاده یئتن هانی؟
               ایسترسن اگر کونلوم جمعییتی جمع اولسون                     
               وئرمه یئله هر گون او گیسوی پریشانی
              بی دردلره دردون، اظهار ائله مه زینهار!                       
                 درد اهلی بیلر دردون، هر درده دو درمانی
              ساقی بیلو کی «ذکری» هرشام و سحر آغلار                   
               کافر ده یانار قلبی، یوخدور منه بیر راهی

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر