پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۰

بالاترین،رضایمان را برگردان

من از کودکی چنان نبوده ام که دیگران،
چنان ندیده ام که دیگران؛
از بهاری همگانی نمی توانستم به هیجان درآیم
چنانکه آن بهار مرا اندوهگین نیز نمی کرد و
نمی توانستم قلبم را برای لذت بردن از آهنگ آن بیدار کنم.
آنگاه در کودکی ام – در سپیده دم طوفانی ترین زندگی-
که با همه ی خوشی ها و ناخوشی ها آمیخته شده بود،
معمایی مرا به خود گرفتار کرد که هنوز هم نتوانسته ام خود را از چنبره اش رها کنم؛
از رود سیل آسا یا چشمه
از سنگ سرخ کوه
از آفتابی که در پاییز طلایی دور من می گردید و دیگر نیست
از آذرخش آسمانی که پروار کنان از من عبور می کرد
از طوفان و از کولاک 

از تهمت به یک انسان
از توهین به شعور یک شخص
از برنتافتن حضور یک مخالف
از بی ظرفیتی بالاترین
و ابری که شکل یک شیطان را در نظرگاه من به خود گرفت (درحالیکه باقی جهنم به رنگ آبی بود) .........





 بالاترین،رضا عاشق بالاترین و کاربرانش بود روزها و ساعتها برای سایت محبوبش وقت گذاشت لطفاً رضایمان را به ما برگردان

3نمونه عکس از صفحه ایمیل ارسالی از طرف بالاترین به ایمیل شخصی کاربر music










 


Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Friendfeed :: Twitter :: Greader :: Email To: :: Qirmiz-da paylash! ::

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر